دوشنبه ۵ آذر
طفل باور شعری از ناصر یادگارفرد
از دفتر سپید نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲ ۰۰:۰۰ شماره ثبت ۱۶۰۸۷
بازدید : ۷۲۵ | نظرات : ۲۵
|
آخرین اشعار ناب ناصر یادگارفرد
|
طفل باورم
گاه گاهی از پنجره ذوق
با شیبی تند
به بیرون پرت می شود
وشبانگاهان بر بام تردید
به تماشای
دروازه های پر ازدحام سپید
می نشیند
مردمان چشمم می دانند
اوسخت پریشان است
ودر اندیشه!
چگونه با پای تردُ نازک باور
می توان از مسیرهای
پرازدحام گذشت
------------------------
از کوچه های روشن احساس
آمارِسپید پوشان را درآورده ام
گردش ماه دور زمین را
با مردم خود دیده ام
رقص هزار عشوه ی درد انگیزِ
قایقی سرگردان در اقیانوس را
از زبان عریان درد شنیده ام
------------------------------------------
حادثه خنده دار
بارها دیده ام
پدری با موی سپید
گوش های تیز امید
را گوشمالی می داد
و همتای دور اندیشی
در دلش به کم اندیشی
دانش طفلکی پوزخند می زد
افسون اشتیاق
خود را
به زمین و زمان می زند
خورشید بلند نگاهش
طفولیت را از یادش برده
گاهی ازذوق، تب دار می شود
وبا انگشت غرورش
ابرها راتلنگر می زند
واژه های سپید
باریدن می گیرد
واثری زیبا خلق می شود
------------------------------------------------
لباس واژه های کودکی
بر تن ذوقی بزرگ
چه سود؟
آیا سرانجام
اوزمین گیر می شود؟
نه!
دو بال می سازد
از جنس لطیف باور
سپید و روشن
ودربلندای ابرهای سپید
چون عقابی
پرواز خواهد کرد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.