پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر یخ فروش جهنم(نادرروشنی)
آخرین اشعار ناب یخ فروش جهنم(نادرروشنی)
|
خدا میخوام یه امشبو
یکم باهات حرف بزنم
بگم میون بنده هات
بنده ی شرمنده منم
شرمنده از اینکه همش
غصه هاتو به من میدی
شرمنده از اینکه یه بار
خنده رو لبهام ندیدی...
به زبون ِخودم میگم ...
شاکیم از دستت،خدا
داری یه کاری میکنی
راهم بشه ازت جدا....
اینهمه چیزای قشنگ
اینهمه لطف و رحمتت
شامل حالم نمیشه...
یکم از اون محبتت.....
دنیای امثال منو....
فقط تو شبها میشه دید
لعنت به هرچی خوبیه
لعنت به این دل سفید
زبون من گلایه نیست
کفر نمیگم من به خدا
یکم دلم گرفته بود ...
از این روزا و آدما.......
خدا یه بار بیا پایین
اینجا که من بزرگ شدم
بیا ببین حالِ منو.....
ببین که بیزار از خودم....
زمان نفرین که میشه
دنیا رو نفرین میکنم
به کام من که نیست روزا
روزاتو نفرین میکنم....
هرچی بگم کمه خدا
از این روزای ِ بی هدف
دلم میخواس تو آب بودم
مث یه ماهی یا صدف....
غورباقه هم نشد بشیم
چه برسه به ماهیا.......
چه خوش خیالم که دارم
حرف میزنم با تو خدا....
""بعضی وقتا میشه آدم از دلتنگیو تنهایی
میشینه دو کلمه با خدا حرف میزنه......""
((خودش مارو ببخشه))
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.