يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر تابنده حیدری بافقی(ارغوان)
آخرین اشعار ناب تابنده حیدری بافقی(ارغوان)
|
دیوانه ام، مصلوب دردی مانده در رویا
وامانده ام در پوچی امروز و فرداها
دیگر برای خستگی هایم قراری نیست
از بغض شب بر گونه ام راه فراری نیست
قلبم درون دردها بی وقفه می سوزد
سوسوی تاریکی درونم چشم می دوزد
هرلحظه سقطِ باورم را در خودم دیدم
دردی درونم بود و آن را خوب فهمیدم
تا عمق دریای دلم یک قوطی خالیست
دنیا نمیداند که حالم خوب حالی نیست
دنیا نمی داند که تاثیرِ شَتَک هایش
تاثیر رویا بودنِ دل خوش کُنَک هایش
تزریقِ دردی در میانِ تاروپودم شد
آخر بگو از اینهمه، دنیا چه سودم شد؟
دستان من خالی از احساس کبوترهاست
این لختیِ طرحِ وجودم زشت و نازیباست
پلکم غریقِ اشک هایم شد، خدا تا کی؟
این موجِ اندوهِ درونم تا کجا؟ تا کی؟
شب بو شدم، شبهایِ تنهایی مرا بردند
شیرینیِ گلبرگ ها را، شته ها خوردند
دامانِ شب را، بغض من با اشک آلودست
انگار تنها بغضِ من، باران غم بودهست
ای وای از باران، نگاهم خیس و مرطوب است
شاید خیالت می رسد حال دلم خوب است
شاید خیالت می رسد لبخندم از شادیست
نه جان من برقِ تظاهر، خوب استادیست
قل میخورم روی زمین مانند هالوها
هی می مکم دنیای خود را مثل زالوها
هل می دهم خود را درون ساعت کوکی
خوابیده اما در دلم دنیای متروکی
خوابیده اما عقربه در کنج دنیایم
امروز و فردا می کند، می داند اینجایم
می داند از هفت آسمان قاب دلم خالیست
تصویرم از دنیا عجب رویای بی حالیست
می داند این دنیا برایم تنگ و باریک است
رویای من پایانِ این تالابِ تاریک است
رویای من کوچِ پرستووار از این خواب است
پروانه ی قلبم درون پیله، بی تاب است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.