جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر تابنده حیدری بافقی(ارغوان)
آخرین اشعار ناب تابنده حیدری بافقی(ارغوان)
|
تب بود و من از سکوت مطلق جاری
بیزار شدم از اینهمه بیماری
آن روز جهان برای من غم شده بود
کاغذ که برای شعر من خم شده بود
ملموسترین ترانه ها رنجیدند
هی اشک شدند و هی به خود لرزیدند
هی ذهنِ قلم، مصور از عالم شُد
هی سایه ی تصویرِ حقیقت، کم شد
هی نامه شدم، بریده شد هی سرِ من
هی خوانده شدم، سکوت شد باورِ من
شبرنگ شدم میان شبهای سکوت
آونگِ غمی در این کویر برهوت
منحوس ترین کلاغ ها خندیدند
بی ترسِ مترسک از جهان باریدند
تا چشم شدم از این جهان ترسیدم
آتش شدم از کویر خود باریدم
من ماندم و تصویرِ جهانی بی سر
من ماندم و ته مانده ترین خاکستر
از گوشه ی چشم هایِ من زل بزنید
تصویر کنید و تا خودم پل بزنید
تصویر کنید ذهنِ من را در خود
شاید که جهان کمی از این بهتر شد
ای کاش جهان از این ستم عاری بود
نقاشیِ ساده روی دیواری بود
نقاشی کودکی سراسر شادی
نقاشی بادبادکِ آزادی
تصویر کنید ذهنِ من را شاید
آنگونه شود جهان که شاید باید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.