سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 دی 1403
  • روز ملي ايمني در برابر زلزله
25 جمادى الثانية 1446
    Wednesday 25 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۵ دی

      ناز کن نازنین، که شیرین است

      شعری از

      احمدرضا زارعی

      از دفتر غزلیات نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۲ ۰۸:۱۰ شماره ثبت ۱۵۳۲۹
        بازدید : ۱۱۶۲   |    نظرات : ۷۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر احمدرضا زارعی

      دل که در دامِ خنده ای افتاد؛ داد خود را به دستِ گردشِ باد باد برُد این وجودِ بی ثمرم؛ ز سَرِ هر مَنیَّتی از یاد یاد باد آنکه من به خود بودم؛ دور می شد تن از وجودِ نگار چشم تا با دو چشمَش آمد و ما؛ جمع بستیم و دل به حادثه داد گَرد در گِردِ قامَتش آمد؛ بارشی از زلالِ دیده ی یار ریخت بر من که گل پدید آمد؛ سبزه در هر سخن به شهد افتاد رُشد کرد از درونِ من به برون؛ جلوه هایی که داده بود از خون قُوّه ی فعل را ثمر بخشید؛ پُخت در هُرمِ لَمسِ آن استاد لطف ها کرده ای و باز دهی؛ از دَرِ معرفت به من روزی رو مچرخان که تابشیست به دل؛ با تمامِ تو می شوم آباد بسته ام جان به یک نگاهِ تو تا؛ دست گیرم شوی به وقتِ نیاز ناز کن نازنین، که شیرین است؛ بر دو پای تو می شوم آزاد ********** "وقتی زمان را نصفِ شب دیوانه کردم" * این خانه را از بی کسی ویرانه کردم گفتم که این جا جایِ من دیگر نباشد قصدی به قُربَت بر دَرِ آن خانه کردم کَندم تمامِ ریشه ی خود را از اول تا آشیانِ دوست را کاشانه کردم باید که دل راهی به نابودی سپارَد اینگونه خود را در دلِ افسانه کردم پیمانه ام لبریز شد، ساقی کجایی؟ هرچه زمین است و زمان پیمانه کردم اما هنوز از سوزِ چشمانَش خُمارَم با غیر از او، این چشم را، بیگانه کردم میدانم، آخر میرسد آغازِ دیگر در پیله ای، امّیدِ جان، پروانه کردم (* مصرع مطلع از استاد " محمد مير سليماني بافقي(باران) "، در شعر " صبحش پر ازقطب شمال آرزو هاست ")
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2