پنجشنبه ۶ دی
از زخم این ترانه شعری از علیرضا امیرخیزی
از دفتر بیت محزون نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۲ ۱۱:۴۶ شماره ثبت ۱۴۹۹۰
بازدید : ۸۹۲ | نظرات : ۷۶
|
دفاتر شعر علیرضا امیرخیزی
آخرین اشعار ناب علیرضا امیرخیزی
|
دلم زخمی ، تنم زخمی ، تمام هستی ام یک زخم
منم زخمی ، تویی زخمی ، و سرتاپای هرکس زخم
نفس زخمی ، هوس زخمی ، زمان زخم و خیالم زخم
قلم زخمی ، سخن زخمی ، سرود و شعر انسان زخم
از این خنجر ، که دراعماق ، به مغز استخوان آویخت
به آن دشنه ، که در قلبت ، میان چشم من خون ریخت
از این رنجی ، که همزادم شد و با اشک من آمیخت
به آن دردی ، که در چشمت ، کلام شعر من انگیخت
( دلم زخمی ، تنم زخمی ، تمام هستی ام یک زخم
منم زخمی ، تویی زخمی ، و سرتاپای هرکس زخم
نفس زخمی ، هوس زخمی ، زمان زخم و خیالم زخم
قلم زخمی ، سخن زخمی ، سرود و شعر انسان زخم )
زفرق سر به نوک پا ، همه ناسور صد زخمیم
منِ مفتون ، تُویِ مبهوت، همه درگیر این شرمیم
منم گریان ، تو در اوهام ، به یک افسانه سرگرمیم
تو گویی غم ، به پا خیزد ، کند این زندگی ترمیم !!
نگاهت را ، رها ساز و ببین خنجر که درذهن است !
تو می دانی چه میخوانم ، ترانه غرق در خون است !
چنین بودن ، چنین مردن ؟! خزان عمرمان این است ؟!
بسان شمع ، که شب سوزد ، بسوزاین قدر، که سنگین است !
( دلم زخمی ، تنم زخمی ، تمام هستی ام یک زخم
منم زخمی ، تویی زخمی ، و سرتاپای هرکس زخم
نفس زخمی ، هوس زخمی ، زمان زخم و خیالم زخم
قلم زخمی ، سخن زخمی ، سرود و شعر انسان زخم )
1391/9/7
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.