جمعه ۲ آذر
بی تو بودم شعری از علی صمدی
از دفتر بهترینم باش نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۲ ۱۳:۲۱ شماره ثبت ۱۴۳۰۸
بازدید : ۱۰۴۵ | نظرات : ۵۰
|
|
بی تو در اندوه یک احساس سرد
پشت فرجامی پر از فریاد و درد
پشت یک تنها شدن در بطن عشق
گم شدن در انتهای متن عشق
بی تویی در تار و پودم ریشه داد
در سراپای وجودم ریشه داد
بی تو بودن عشق و ایمانم ربود
خواهش از دنیای دستانم ربود
شیوه ام در شاعری تغییر کرد
بی تو بودن را شبی تفسیر کرد
وزن اشعارم پر از اندوه گشت
اندک اندک غصه ام چون کوه گشت
یاد دستانت که در خاطر نشست
قلب عشقم را کمی در هم شکست
ماه دیگر در شبم بازی نکرد
حالتم را دید و طنازی نکرد
بی تو در بستان و باغم شور نیست
در صفای چلچراغم نور نیست
بی نگاهت مست کی گردد نگار
زرد و غمگین است بی چشمت بهار
بی تو شعر آهنگ تنهایی گرفت
اعتبارم رنگ رسوایی گرفت
عشق دیگر تن به هر کاری نداد
دل به هر دلدار بیکاری نداد
دست گرمت تکیه گاهش گشته بود
هر دو چشمت قبله گاهش گشته بود
در نبودت ، آه ای پندار نغز
ای بلندای نگاهت سبز سبز
ای تو ای بالاتر از هشیار و مست
بهتر از هر خوب روی می پرست
در ورای لحظه های سرنوشت
بی تو بودن را چرا باید نوشت؟؟؟؟؟؟؟؟
پ . ن :
در بهارم سبزه کی روید به دشت
تا که یارم رفت و دیگر بر نگشت
رفت از پیشم ولی یادش نرفت
از دلم آواز فریادش نرفت
پ. ن :
بی تو در تکرارها جا مانده ام
در عبوری ساده تنها مانده ام
درود بیکران
تکرار زیاد (بی تو) در این شعر به اصرار خودم بوده است
چون مضمون شعر بر همین اساس استوار است
اگر ایراداتی دارد لطفن راهنمایی بفرمایید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.