چهارشنبه ۵ دی
چهار غزل شعری از احمدرضا زارعی
از دفتر غزلیات نوع شعر عاشقانه
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۲ ۱۲:۳۵ شماره ثبت ۱۴۳۰۵
بازدید : ۹۵۴ | نظرات : ۸۴
|
آخرین اشعار ناب احمدرضا زارعی
|
"من با نگاهِ چشمت، دارم غزل فراوان" *
گرم است سَردِ جانم، در آن نگاهِ تابان
شب را که پخش می کرد، چشمک به آسمانَم
نامِ تو می شمارَم، تا صبحِ رویِ خندان
شرطِ تو بود جانم، گفتی که می ستانم
جانا! بدان که دانم، بر پایِ توست آسان
دستی اگر گشایی، هم سویِ عشق آیی
پر می کشم، به جایی، تا سَروِ قامَتِ آن
سِحری به شعرِ رویَت، پایی به بندِ مویَت
دل بی امان به سویَت، دردِ من و، تو درمان
هر شب، من و سحر گاه؛ در خوابِ آفتابیم
تا چشم می گشاید؛ سرخیم و فارغ از جان
(غزلی که در خوانش غزل زیبای "ای تو همه بهانه..."
از بانو " مرجان جلال موسوی" از دل جوشید، و تقدیم ایشان شد)
* مصرع مطلع از بانو موسوی
**********
"وقتی نمازِ سینه ی ما، در سفر شکست" *
وقتی زبانِ عاشقِ ما، پرده در، شکست
آن گاه، یک نگاهِ تو صدها نشان نمود
تا شاخه ی تکیده ی ما بی ثمر شکست
این قامَتی که شوقِ تو بر پاش کرده بود
جانا! ببین چگونه شد و، بر هدر شکست
قلبی به قولِ قائده ها، باخت بر تو دل
دادی به حرفِ فاصله ها سخت تر شکست
میگویم از شرارِ غَمِ سینه ام، که سال
بی لحظه ای به رونَقِ یک رهگذر شکست
(بداهه، تقدیمی به محبت استاد سيد محمد مير سليماني بافقي(باران) )
* مصرع مطلع از جناب استاد میر سلیمانی بافقی
**********
"چه سالها که در این دشت، خوشه چین ماندم" *
از اولین قدمم تا به آخرین ماندم
تمامِ قامَتِ من صاف و چشم تا آنجا
که جمعِ گُل به تو بخشم، برای این ماندم
لطافَتِ تو کجا، بَرگِ این و آن؛ اما
چه گویَمَت، که چه ماهی؛ که در همین ماندم
که لاله واژگون شد از شرافَتِ نِگَهَت
به اشکِ حسرَتِ دیدارَت اینچنین ماندم
به دینِ مویِ تو دادم، تمامِ باوَرِ خویش
بمان که با خَمِ خوشبوی بهترین ماندم
(تقدیم به محبت جناب علی صفری)
* مصرع مطلع از سعید بیابانکی
%%%%%%%%%%
عجبا که چرخ گردون، ز دو دستِ من جدا شد
که جمال یار چرخید و پرید و، دل فنا شد
به دمی که چشم بگشودم از این فراق؛ آمد
صنمی و دردهامان، همه سر به سر دوا شد
( 3 فروردینماه سال 1391، تقدیم به تمامی اهالی عزیز سایت شعر ناب)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.