جمعه ۲ آذر
بیراهه شعری از علیرضا ناصح
از دفتر اشعار نو نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ ۱۵:۳۸ شماره ثبت ۱۳۸۲۵
بازدید : ۸۹۵ | نظرات : ۵۸
|
آخرین اشعار ناب علیرضا ناصح
|
در بیراهه ای تنگ
عصازنان می روم
بسان پیرمردی که روزهای مانده را شماره می کند
پس از آن دیگر نخواهم بود
آه؛
در بیراهه ای تنگ
جامه ای چرکین بر تن
عصا زنان می روم بسوی پنجره ای
که بر طاقچه اش گلدان های گل است
زرد و سرخ
می روم و با چهره ای عبوس
عصا به گلدان می زنم
تا پسرک بداند که خشک است
و باید آب دهد
و زیر لب دشنامی بر من،
عصای من بر خاک کوچه
و عصای روزگار بر من
یادگار روزهای رفته
یادگار عشق های سوخته
و یادگار زخم های خشک؛
دستانم زمخت
مانند دسته عصا
چشمانم پوشیده با چتر ابروان
بسته یا باز
کسی نمی داند
قلبم
همچون مَشکی قدیمی و خشک
زبر و سنگین
پر از خارهای شکسته درونش
که جزئی از آن شدند
و دیگر نه خاری
نه گُلی
نه شمیمی
به آن راه نمی یابد
و خود درونش هیچ نیست
نه خاری
نه گُلی
نه شمیمی
...؛
سرآغازی که پایان یافت
سرفصلی که گشوده نشد
و بسته شد
خاطری از هیچ
یادآوری از هیچ
سکوتی پر از هیچ
و سکون در هیچ،
زمان تهی از من
و من تهی از زمان
در سربالایی راهی
بیراهی
تنگ
عصازنان
...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.