جمعه ۲ آذر
چهار غزل بداهه، الهام گرفته از اشعار شاعران سایت شعر ناب شعری از احمدرضا زارعی
از دفتر نشیند به دل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۳۱ شماره ثبت ۱۳۷۲۹
بازدید : ۷۳۰ | نظرات : ۴۹
|
آخرین اشعار ناب احمدرضا زارعی
|
1-
به کلامی و سلامی، شده پابسته ی دامَت
تو لبی باز کنی، بسته ی لب باشد و رامَت
چه عقابم، چه کبوتر، قفسی تنگ به دورم
که بپیچم پر و بالی، به خیالی شده خامَت
قدمی تا سَرِ راهَم، بگذاری؛ نگذارَم
قدمی دورتر از تو، که شده نامه به نامَت
نفسی؛ نه! غمی از سینه به بیرون که تراوَد
نگذاری که گُذارَم، لبِ خود را لبِ جامَت
که فرو بُرده شدم در خود و سر خورده؛ نبینی؟
نروم تا ندهی کامِ مرا، از سَرِ بامَت
به سلامی شد و، سالی، همه حسرت، به نگاهی
که مرا نامه ی آخر، بنوشتی "به سلامَت"
(اسیر، اعظم اکبری)
********
2-
فریاد از این جماعت بی چشم در زمین
ای داد از این غرور، امان از شرارِ کین
جمع است جمعِ هر صفت، که منع شد به عشق
آزاده کو؟ مرام کجا؟ مار و آستین
از اولین سلامِ تو، چشمم پرید و بود
معنایِ ناتمامِ کلامَت در آخرین
امروز این صدای من است از گلویِ خشم
فریادِ حق شنو که بلند است و پر طنین
هر جمله گر به جمعِ گل و لاله گفته ای
پتکیست آهنین، به رَهِ توست در کمین
دور از صفایِ شعرِ تَرِ "شعرِ نابِ" ما
بر جمعِ شور و عشق، سلام است و آفرین
(جابر ترمک، تقدیم به استاد فکری عزیز ( در مقابل هتاکی مجتبا آجهنم به اعضای سایت و مدیر بزرگوارش ) )
********
3-
تو چه کردی که تنی سبز، به زردی گروید
ورقی خَم شد و، پوسید و، بهاری ترسید
تو چه کردی که زبانِ منِ من، بی جان شد
راهِ خاموشیِ ما شد سببی بر تردید
همه آغازِ سقوطی شد و، پا خورده و، خورد
ریز شد زیرِ سکوتی که دو چشمان می دید
آه! این شاخه ی امید؛ گرفتار شدست
بادِ سختیست؛ که بر هر طرفش می گردید
این جماعت همه تن خسته و دل مرده شدند
در سقوطی به زمین می نگریدند؛ شنید
دل که: "افتانِ تو، آغازِ بهاری دگر است
باز می بخشم از این بادیه نوری به امید
(علیرضا جهانگیری نوین، بداهه گویی)
********
4-
چو منصوری شدم، بیمار این بار
"به یادش گردن آوزیم به یک دار" *
مراد از عشق، در دامانِ محبوب
مریدان تا که سر بازند در کار
شبی شیدا ی چشمانَش که بودم
شنیدم گفته های دل در اخبار
"سری کاو فکرِ او در خود ندارد
بماند تا به آخر دور از اسرار"
به دفتر گر در آیی، در بر آیَد
نشان از لعبتی کامل در آثار
که "زارع" شهد بر کاغذ نویسد
اگر شیرین شدست آن لب بر اشعار
(مریم حشمت پور، خدای لحظه ها ما را نگه دار)
*مصرع از بانو حشمت پور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.