چهارشنبه ۲۶ دی
خاکستر گیسو شعری از یاسر قادری
از دفتر امتداد نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۲۱ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۵۱۸۰
بازدید : ۲۴ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب یاسر قادری
|
دیدی دلا آخر شدی، بازم غریب کوی او
شهری به آتش می کشد،هر شعله ای از موی او
یوسف کجا؟ دور از وطن،چشم انتظار و خسته دل
پیراهنی غرقه به خون،در دست تو ،با بوی او
با مژده کاید از بهار،هر دم شکوفا میشوی
مثل درختی خشک جان، در انتظار جوی او
با اینکه یارت می زند،سنگی گران بر بال تو
چون مرغ قمری غمین،پر می زنی در سوی او
گر بوسه های مست تو در وصل آن صورت رسد
افتان و خیزان می رود،هر بوسه ای بر روی او
دانی که شوق آن بغل،آتش زند بر پیکرت؟
بنگر، چه آتش می دمد از جانب پهلوی او
گر سوختی باکت مباد! صورِ وصال ار بردمد
ققنوسسان برخیزی از خاکسترِ گیسوی او
"یاسر" رقیبت هم چنان،دارد برایت نقشه ها
هر چند کشته کم ندید،از آن خم ابروی او
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
قوالعاده زیبا بود
قلمتان همیشه توانا
درپناه خدا