دوشنبه ۱۹ آذر
|
آخرین اشعار ناب مهدی ملکی الف
|
دو غزل و یک رباعی از مهدی ملکی الف
دردِ فراوان
باز هم پر شده این شهر ز بارانِ غمت
خانه یکباره فروریخت ز طوفانِ غمت
موج اندوه تو بر ساحل دنیای من است
چه کنم بعد تو با سختی و طغیانِ غمت
حالِ مطلوب ندارم به خداوند قسم
قلب زارم برسد کاش به پایانِ غمت
اندکی در دل من تاب و توان نیست دگر
باطلم ساخت شبی دردِ فراوانِ غمت
سوز و سرماست در این کلبهی تاریکِ دلم
باز هم مانده چرا فصلِ زمستانِ غمت
چشم تو
چشمهای هیچ کس زیباتر از چشمت نبود
شعر حتی خوب و پر معناتر از چشمت نبود
چشمهای بی کرانت موجهای ناب داشت
هر چه دریا دیدهام دریاتر از چشمت نبود
بس تلاطم داشت دائم چشمهای محشرت
قعرِ اقیانوس هم بالاتر از چشمت نبود
در تمام نیمه شبهایی که بودی پیش من
ماه حتی اندکی پیداتر از چشمت نبود
بی گمان در ذهن من دریا و اقیانوس و ماه
ذرهای گیرا و پابرجاتر از چشمت نبود
گیج و بی قرار
برگرد که من در انتظارم عمریست
دیوانه و گیج و بی قرارم عمریست
پایان بده این عذابها را ای عشق
انگار که در شکنجه زارم عمریست
شاعر: مهدی ملکی الف
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام و درود
زیبا و ناب و مآثربیان سرودید زنده باشید.