يکشنبه ۴ آذر
مُعجزِ عشق شعری از حسین گودرزی تشنه
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۹:۳۵ شماره ثبت ۱۳۲۴۶۴
بازدید : ۶۱ | نظرات : ۲
|
دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه
آخرین اشعار ناب حسین گودرزی تشنه
|
آدم که دلش رفت
محوه نگهی شد که سراسر پر پر بود
از مهر وعطوفت
حواه نه به سیب و نه به گندم
خامش بنمود و به زمین وصل نمودش
از عرش برین داد هُبوطش
آدم به تماشای نگاهش
دل داد و دلش رفت
دل کند ز فردوس و به دنیا
آمد که نشیند به بر یار
تا از چمن زلف و لب و از بغل یار
مستانه ترین مستی جان را به تمامش
احساس کند ...نوش کند...تا که سرانجام
جان گیرد وجان گیرد وجانانه سراید
از جان وتمامش
صدها غزل ومثنوی وشعر وترانه
در وصف نگاهی که تمامش به آنی
با لحظه نگاهی
مستانه ربود و غارت زده کردش
وا داد دل وجان وتمامش
آرامش مطلق به فنا داد
تا در بغل یار
آرام بگیرد
این مُعجزِ عشق است
کین گونه نمودش
بر گوشه چشمان خماری
تسلیم و محوش
ای معجزه عشق
ای کنج نگاهت
ای یار ازل
تا به ابد یار
صدبار پر از وسوسه تر از نگه آن
سلطان نخستین نگه ناز
نایاب نگه حضرت حوا
حوای دل وجان وتمامم
سلطان نگه
ای گل لبخند....گل ناز
آغاز ازل
اینک که دل وجان وتمامم
محوت شد وتسلیم
با ناز بیا ناز دل و جان
با صدگل عشوه
درباغ پر از خواهش جانم
بنشین که دل وجان
تسلیم نیاز است
اما به سَر جَد خودت حضرت حَوا
بگذار که تا روز ابد جان
جا در دل جانت بشود حضرت معشوق
جانان دلم باش
جان دل و جانان جهانم
سلطان تمامم
ای حضرت معشوق
شاهانه مرا بر دل وجانت
بنما توقبولم
تا صد غزل ومثنوی وشعر وترانه
مستانه سرایم زبرایت
آغوش نشین بغلت کن
آدم شدنم در بغل امن توزیباست
شاعر شده چشم خمارت
از روز ازل رفت تمامش
واداد و زدن مهر
تا بسط نشین ابدی توشود جان
ای حضرت معشوق
دریاب دلم را
باش و به دل امن بده
امن وامانم
تا اخر هستی
مستی کند این دل
از کنج نگاهت
ای حضرت معشوق
گل ناز .....
گل جان.....
جانم به فدایت
با جان به توگویم
از جان ودل ای جان جهانم
با عشق تورا دوست بدارم
با عشق تورا دوست بدارم
با عشق تورا دوست بدارم
#حسین گودرزی"تشنه"
۱۴۰۱/۰۲/۲۰
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاقبت از این موضوع آدم وحوا هنوز مبهوتیم