شاخهٔ نیلوفریِ باغ خانه دختر است
موجِ آرامش به روی دست و شانه دختر است
در کنار لحظه های سخت و سردِ زندگی ؛
او که میماند به پایت بی بهانه دختر است
وقت دلتنگی و گریه آن که برمی دارد از ؛
روی گونه اشک های دانه دانه دختر است
با سکوتش خانواده میشود افسرده حال؛
شیطنت ها و نوای هر ترانه دختر است
عشق را پَر می دهد در آسمان زندگی ؛
مرهمی در خنده های زیرکانه دختر است
قلبِ بابا ، همدم و همراز مادر ، هستی و؛
دلخوشیِ یک برادر ، عاشقانه دختر است
یک رفیق پایه باشد مهربان است و صبور
تکیه گاهِ خستگی ها را یگانه دختر است
حرفها نقل و سخن داری اگر او لایق است!
رازدارِ حرف های محرمانه دختر است
وقت خوابش میشود با قصه هایت خواب
چون دلیلِ ، لای لاییِ شبانه دختر است
مثل دارویی شفابخش است این دُردانه جان
چشمه ی پاک و زلالِ این زمانه دختر است
حرمت دختر مساوی با تمام آیه هاست
رحمتی با شور و شادیها روانه دختر است
مثل دُرّی در میان یک صدف رَخشان شده
دشتی از زیبایی و طرح و نشانه دختر است
کُلِ گلها را به نامِ خود تصرّف کرده است
"پونه" بابونه اقاقی و ...فسانه دختر است
افسانه_احمدی_پونه
"زنگوله پای تابوت پدر
دختر است"