افسانه شد فرافکنی های هرتسل
وقتی که ترسِ بن گوریون روی باند رفت
تقویم ثبت میکند از ماه آوریل
مشتی که بی مبارزه تا بُرد راند رفت
وقتی عماد و پاوه به جنگنده ها رسید
تصویر هر فلاخن و گنبد سیاه شد
شخمی که پایگاه جنون را به باد داد
میلیاردری که با همه ثروت تباه شد
وقتی که تار و مار بریزد به روی گود
هیتلر فقط حکایت یک مرد کودن است
بوزینه جز حقیقت تلخ شکار نیست
وقتی زمینِ بازی یک شیر لمپن است
موشک سفیر مقتدری هست بی گمان
وقتی که با زبان بدن حرف میزند
وقتی شغال نقشه کش راه میشود
با دست خود برای خودش گور میکند
وقتی که بارِ فتنه نفوذی نیل شد
گوساله هم به جای خدا رهبری کند
دنیا به حجم سلسلهٔ گرگ میرسد
وقتی که اسم رمز بدان دلبری کند
حتی مسیح مسخ اساطیر میشود
وقتی شرور در تب موعود میرود
قومی که بُرده آخر تاریخ جنگ را
آرماگدونی که تا ته نابود میرود
وقتی که استراتژی شب طلسم شد
باید برای نور سلیمان پدید کرد
در شهر تلخ جن زده ها میشود که باز
طرحی برای ساخت و ساز جدید کرد
درودبرشما جناب رمضانی عزیز
مثل همیشه عالی قلم زدید
آفرین برشماوقلم توانمندتان