ساز طوفان

ساز طوفان                              
دل بر امواج خروشان میزنم، اینبار هم
بی حضور ماه تابان میزنم، اینبار هم

گر زند باد سحر بر طره گیسوی او
شانه بر زلف پریشان میزنم، اینبار هم

دستهایش را بگیرم دست خویش و بوسه بر
چشم آهوی خرامان میزنم، اینبار هم

با خیال خاطرات دلنشینش خیمه ای
در مسیر باد و باران میزنم، اینبار هم

صبح آمد یار خواب آلود من در ناگشود
نیمه شب افتان و خیزان میزنم، اینبار هم

باز اگر از دست من بیرون کشد دامان خود
پشت پا بر عهد و پیمان میزنم، اینبار هم

می نشینم بر سر راهش بسان گِردباد
زخمه ای بر #ساز_طوفان میزنم، اینبار هم

ناله ای از دل برآرم چون نوای نای نی
آتشی اندر نیستان میزنم، اینبار هم

شکوه ها دارم ز دستت بیشمار ای ماه من
داد خود با حال ویران میزنم، اینبار هم

گر بگیری از #یگانه اختیار خامه را
 بر علیه حکم دیوان میزنم، اینبار هم
#امیر_وحدتی_یگانه