سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 14 آبان 1403
    3 جمادى الأولى 1446
      Monday 4 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۱۴ آبان

        شب آرامش

        شعری از

        مجتبی یزدی صوفی

        از دفتر دیوان صوفی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۳ ۰۵:۱۲ شماره ثبت ۱۲۹۰۲۷
          بازدید : ۲۱۶   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجتبی یزدی صوفی

        یک‌ شبی یاد تو کردم دلم آرام گرفت
        دفتر شعر من از عاشقیت  نام گرفت

        آنقَدَر مست و پریشان و غزل خوان شده ام
        که سبو یاد لبت کرد و لبم کام گرفت

        مست و دیوانه‌ام و عاشق دلداده شدم
        جم جمشید هم از ساغر تو جام گرفت

        از دو چشمت چه بگویم که همه آتش بود
        دود این عاشقی اخر به سرم بام گرفت

        با یکی گردش چشمت به سماع آمده ام
        عقلم افسار گسیخت، دلت آرام گرفت؟

        گیسوی همچو کمندت به دلم خورده گره
        تیر مژگان تو از خلق جهان دام گرفت

        زیور عالم عشق ابدی حسن تو است
        رونق فصل بهاران ز تو ایهام گرفت

        دفترم باز و قلم گنگ ز تفسیر جنون
        این چنین است غزل روی به اتمام گرفت

        صوفی عاشق شیرین سخن وادی شعر
        سر به بالین تو بنهاد که آرام گرفت

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        مجتبی یزدی(صوفی)


        1403119
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۳ ۰۰:۴۸
        دلنشین و زیباست خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۳ ۱۰:۳۲
        درود شاعر عزیز
        با سکوت چتری خواهم ساخت
        سایه گستر
        عالمگیر
        پناه بی پناهان .
        عید سعید فطر مبارک
        شما را به مسابقه بداهه سرایی استاد احمدی زاده عزیز و گرامی دعوت میکنم خندانک خندانک خندانک
        مجتبی یزدی صوفی
        مجتبی یزدی صوفی
        شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ ۱۹:۵۹
        درود ایت مسابقه در کجاست
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۳ ۱۱:۴۴
        سلام و درود و عرض ادب

        عید سعید فطر بر شما و خانواده محترم مبارک .
        خندانک
        محمد شریف صادقی
        چهارشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۳ ۲۳:۵۳

        درود بر صوفی بزرگوار❤️❤️❤️ شعر زیبای شما را خواندم و لذت بردم. در بیت چهارم فعل ابداعی «بام گرفت» جالب بود. ممکن است عده‌ای ایجاد این ترکیبات تازه را عیب بدانند اما من به شخصه اتفاقا خیلی از این قبیل نوآوری‌های صرفی استقبال می‌کنم و بسیاری از بزرگان ادبیات فارسی بارها این کار را انجام داده‌اند. تنها دو نکتهٔ دیگری که دربارهٔ شعر شما به ذهنم رسید این است که در بیت پنجم مصراع دوم فعل «گسیخت» دارای یک هجای کشیده در انتهاست (یعنی «ایخت») که وزن شعر را مختل می‌کند. البته در وزن‌های دَوری در آخر هر «نیم‌مصراع» چنین کاری مجاز است (همچنین در آخر هر مصراع) اما در وزن شعر شما (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن) که غیر دوری است در آخر رکن فعلاتن دوم این کار انجام شده و حتی موقع خواندن هم سنگینی آن بر گوش احساس می‌شود. برای غلبه بر این مشکل می‌توان «گسیخت» را با «گسست و» جایگزین کرد یعنی: «عقلم افسار گسست و دلت آرام گرفت؟» یا چیزی شبیه به این (افسار گسست به دلیل واج آرایی «س» موسیقی کناری شعر را هم تقویت می‌کند).
        اما نکته دوم مربوط به قافیه بیت هفتم یعنی واژه «ایهام» است. من انتظار داشتم بگویید «...ز تو الهام گرفت» یعنی بهار با همهٔ زیباییش از تو و زیبایی و طراوت تو الهام گرفته است‌. اما «ایهام گرفت» را دقیقا درک نمی‌کنم به چه معناست. یعنی در فصل بهاران ایهامی و دو پهلویی معنایی هست که دلیلش حسن روی معشوق است؟ راستش می‌توانم اینگونه تفسیر کنم و تصور کنم اما به نظر خیلی رسا نیست. البته ممکن است کم اطلاعی از جانب من باشد.
        مجتبی یزدی صوفی
        مجتبی یزدی صوفی
        شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ ۲۰:۰۵
        درود بر شما در مورد نکته اول عارضم به حضورتون که بایست با یک مکث آنی خوانده شود ود در معنی گسیختن منظور رمیدن و از دست رفتن عقل است که مانند مرکبی رمیده است

        و در مورد نکته دوم دقیقا در مورد حسن روی معشوق است
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        سه شنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ ۱۱:۵۹
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ ۱۲:۵۳
        باعرض سلام
        زیبا سرودی بود
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ ۲۲:۳۹
        درود بر شما
        غزلی ناب خواندم
        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        محمد شریف صادقی
        چهارشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۳ ۲۳:۵۸
        درود بر صوفی بزرگوار❤️❤️❤️ شعر زیبای شما را خواندم و لذت بردم. در بیت چهارم فعل ابداعی «بام گرفت» جالب بود. ممکن است عده‌ای ایجاد این ترکیبات تازه را عیب بدانند اما من به شخصه اتفاقا خیلی از این قبیل نوآوری‌های صرفی استقبال می‌کنم و بسیاری از بزرگان ادبیات فارسی بارها این کار را انجام داده‌اند. تنها دو نکتهٔ دیگری که دربارهٔ شعر شما به ذهنم رسید این است که در بیت پنجم مصراع دوم فعل «گسیخت» دارای یک هجای کشیده در انتهاست (یعنی «سیخت») که وزن شعر را مختل می‌کند. در وزن شعر شما (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن) در آخر رکن فعلاتن دوم این کار انجام شده و حتی موقع خواندن هم سنگینی آن بر گوش احساس می‌شود. برای غلبه بر این مشکل می‌توان «گسیخت» را با «گسست و» جایگزین کرد یعنی: «عقلم افسار گسست و دلت آرام گرفت؟» یا چیزی شبیه به این (افسار گسست به دلیل واج آرایی «س» موسیقی کناری شعر را هم تقویت می‌کند).
        اما نکته دوم مربوط به قافیه بیت هفتم یعنی واژه «ایهام» است. من انتظار داشتم بگویید «...ز تو الهام گرفت» یعنی بهار با همهٔ زیباییش از تو و زیبایی و طراوت تو الهام گرفته است‌. اما «ایهام گرفت» را دقیقا درک نمی‌کنم به چه معناست. یعنی در فصل بهاران ایهامی و دو پهلویی معنایی هست که دلیلش حسن روی معشوق است؟ راستش می‌توانم اینگونه تفسیر کنم و تصور کنم اما به نظر خیلی رسا نیست. البته ممکن است کم اطلاعی از جانب من باشد.
        فریبرز رامیار
        شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۶:۳۹
        سلام خندانک
        مجتبی نگو که اشعاراز خودته که حسودیم می شه اووخت چش می خوری خندانک
        لامروت پس چرا جلوچشم نیافتادی خندانک
        مجتبی یزدی صوفی
        مجتبی یزدی صوفی
        يکشنبه ۴ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۵۸
        سپاسگذارم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3