من بر بلندای غم نشستم
به مشتی به دستم
به خشم
به مستم
به چشم خونین
مثل به خصمم
من به نگاهت
به گریه بی جوابت
نمی دونم چطوری از این حال بد خلاص شم
گریه نکن به اون اشکت برتن بارون
که میریزه به سینت به غم
به آه خسته غصه خوردن
به بغض دردت میشکنه شیشه عمرم
که میزنه فریاد به پتکی سینه ام
بر صندوقچه دلم
که من بیدار شم
از هر چه به خوابم
دور تر از تو میشم
گریه میکنی پیشم
داره ایستاده می میرم
به درد
به آهی
که میشکنه سینم
نمیشه اشک تو بچینم
خنده تو ببینم
سختی روزگار رو به چشمم نبینم
چرا من غریبم
تک وتنها به سوختن
راز های دل به نگفتن
چرا هستم به سنگ صبورها به شکستن
چرا میباری ای آسمون
اینهمه درد به قلبم
چرا میخواهی به غم من بمیرم
من که ستاره بارون کردم آسمانت
آوردم ماه به قلبم
پیش تو به نگاهم
ببین نگاهم به غم
میباره از چهرم
هرچی بود من به تو به اشکم به بغضم گفتم
در این شب مرده فرسوده به غم
من ترا از هر مادر مهربانتر میشناختم
من اینو گوشه دلم نوشتم
چرا نمی خواد دلم با این همه غم از پیش تو گم شم
چرا نمی خواد دلم با این همه غم از پیش تو گم شم
نمیخوا د من از تو به گله کردن بمیرم نوازش تو برسر خود من ببینم
عیدتان مبارک
بداهه ای تقدیم شما:
بهاری سبز و خرم آمد امروز
به دنبالش عیان شد عید نوروز
مبارک بادتان این سال پر شور
در آن سر حال و سالم باش و پیروز
خرم و تندرست باشید