شنبه ۱ دی
|
آخرین اشعار ناب محمد ساکی
|
بنام خدا
از فیلمهای اکشنِ هالیپریشوود
تا لکههای قرمزِ آن شیشۀ کبود
دردی عمیق بر دلِ جانها نشسته است
فارغ ز بارداریِ دنیا نمیشه بود
در دستهای دستۀ تیغی بدون تیغ
تیغی که دستهای خودش را بریده زود
حالا کمی برای نوشتن حیا بیار
تا سر کشم ز بادۀ نابِ تو مثل رود
تا در کشم ز ایدۀ پاکِ تو طرحها
بر بیوجود، خلق کنم خلق در وجود
بر پهنۀ وسیعِ جهان مثل سینما
تصویر میشود همه چی، باد، آب، دود
خورشید و ماه و روز و شب و آسمان و ابر
صحرا و کوه و جنگل و دریا و چاهِ کود
ول کن، بیا تو و من و بر بچههای ناب
یکرنگ و یکصدا بسراییم یک سرود
شعری برای میهنِ از ما عزیزتر
وقتی نبود غیر خدا، هیچ کس نبود
در زیرِ آسمانِ بلند، این بلندبخت
ایران، ستارهبار، بر آن گنبد کبود
حالا تو هی بگو که جهان برده آن که، که
اسکار برده با تزِ هالیخیالوود
کوچکتان محمد ساکی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشماجناب ساکی عزیز
بسیارزیبابود
قلمتان جاودانه