امشب تمامم را میان دود گُم کردم
با اینکه تَب دارم نمیدانم چرا سردم؟
می پوشمت با آخرین سرگیجه و دیوار
تا یک نفر باشیم در پیراهنِ آمار
من در هجومِ باورِ یک مُشت ابلیسم
زخمِ دلم را از سَرِ اجبار می لیسم
در کودتای لَهجه ی هیزانه ی کفتار
لب تر نکرده اعتبار وَانْ یَکاد این بار
زیرِ اصابت هایِ زخمِ پُشت پرچینم
مثلِ تَقی خان کُشته ی دَلّاکی فین ام
نِصفُ النَّهارِ خاطراتِ مذهبِ انکار
افتاده زیرِ پونزی در آن سَرِ انبار
دنیایِ من دیواره های نسلِ هُذلولی
در واپسین تقسیم زار مرگِ سلّولی
بی تو گره خورده جهانِ غُصّه ام بر دار
دلشوره هایم را از اعماقِ رَگم بردار
وقتی که سیبِ خنده را غَربال میکردند
بر طالعِ من باغِ گریه چال میکردند
در خطِّ مُمتد دور برگردانِ خاموشم
عمری هزاران شعر مُرده لایِ آغوشم
این روزها حالِ دلم مجذورِ پاییز است
کلِّ فلسطینِ تَنم از غَزّه لبریز است
هر لحظه ای که با طلوعِ درد می میرم
تقدیرِ منحوسِ خودم را زیر می گیرم
ژن هایِ معیوبم شبیه ساعتی تنها
جا مانده در جیبِ کُتِ دامادی بابا
من حاصلِ زنجیره ی پیوندِ فامیلی
مونگول ترین نوزادِ فصلِ جنگِ تحمیلی
یک گلّه آدم های تا دندانه تکراری
از کامِ کینه با سلامِ تلخِ اجباری
هرکس که زیتونِ بلا در خواب می بیند
از پشتِ گوشِ من چرا انجیر میچیند؟
سرباز های خسته ام درگیرِ بافورند
ترسو ترین فرماندهان طعمِ کافورند
پای تو وقتی بر گلویِ من گرفتار است
تنها امیدم ماشه ی کم رنگِ خودکار است
حس میکنم گاوم کمی خر نصفه ای از اسب
لعنت به دنیای پر از اعدامی برچسب
#سید_هادی_محمدی
پی نوشت :
اصل کلمه وافور است که گاهی بافور هم تلفظ می گردد
بانام ویادخدا
ودرودمجدد برشما استادعزیز جناب دکترمحمدی
مثل همیشه شعربسیارزیبایی ازشماخواندم
آفرین براین قلم توانمندوشاخص
وسواس شما هم درآموزش ونقد وهم درنوشتن شعر کارخودشو کرده وهمیشه متفاوت ترینهاراازقلمتان می خوانیم ..
خودم که درسفربودم وبسیارگرفتار ولی منتظربودم که شایداساتید اهل فن دست به قلم شوند ولااقل چندخطی براین شعرزیباکه حقش هم بود بنویسند ...
🌼پست مدرنی زیباومتفاوت درقالب کلاسیک مثنوی که سرشاراست ازآرایه های ادبی وهربیتش برای خودش دنیایی حرف دارد ...
واقعا حیفم آمدچندسطری براین شعرقشنگ بااینهمه ترکیبات بکربا این بارمعنایی سنگین ننویسم...
🌼🔷️ طبق معمول شروع شعربسیارعالی وشورانگیزاست وازهمان ابتدامخاطب راباخودبه خوبی همراه می کند وزن وقافیه ها درست است وارتباط عمودی وافقی ابیات هم خوب وبه زیبایی هم به پایان بردیدش..... ومن نمی توانم ایرادی برقلم شمابگیرم بنابراین فقط طبق معمول به واکاوی چندبیت که دارای آرایه های ادبی زیبایی است می پردازم .....
🌼شاعردرهمان ابتدا خیلی خوب ذهن مخاطب رابه چالش می کشد بااین بیت زیبا:
امشب تمامم را میان دود گُم کردم
با اینکه تَب دارم نمیدانم چرا سردم؟
درمصراع اول گم شدن درمیان دود زیباواسرارآمیزاست وبه چالش می کشد ذهن را
ودرمصراع دوم بین تبداروسردم آرایه تضادبرزیبایی مصراع افزوده ....
مخاطب سردرگم میشود درابتدا که منظورازاین دود چیست آیادود سیگاراست ولی باخواندن مصراع دوم پی می برد که این دود شاید ناشی ازسوختن درتب ودلتنگی است
🌼درمصراع دوم :
می پوشمت با آخرین سرگیجه و دیوار
تا یک نفر باشیم در پیراهنِ آمار
پیراهن آمارترکیب زیبایی است شاعربه آمارشخصیت بخشیده ...
🌼درمصراع سوم :
من در هجومِ باورِ یک مُشت ابلیسم
زخمِ دلم را از سَرِ اجبار می لیسم
لیسیدن زخم دل ازسراجبارتصویرجالب ودرعین حال بسیارعمیق است
🌼دربیت چهارم :
در کودتای لَهجه ی هیزانه ی کفتار
لب تر نکرده اعتبار وَانْ یَکاد این بار
شاعرازآرایه ی تلمیح بهره برده است
آرایه ی تلمیح هم همانطورکه همه می دانید
اشاره کردن شاعر در شعر به داستان یا مثلی مشهور یا آوردن اصطلاحات علمی در شعر است. تلمیح ذهن شنونده و خواننده را به گذشته میبرد و همین تداعی است که اثر شعر را در ذهن مخاطب بیشتر میکند. در تلمیح، شاعر معمولاً به داستانهای تاریخی، آیات قرآن، احادیث، شخصیتهای اساطیری، داستان پیامبران و امثال اینها اشاره میکند.
منظورشاعر ازاین بیت این است که چشم زخم ها آنقدر عمیق هستند که دیگر آیه ی وان یکاد هم اثری ندارد
🌼 دربیت پنجم :
زیرِ اصابت هایِ زخمِ پُشت پرچینم
مثلِ تَقی خان کُشته ی دَلّاکی فین ام
دراینجا شاعربازازدوآرایه ی تشبیه وتلمیح به زیبایی تمام بهره برده واشاره به داستان کشته شدن امیرکبیردر حمام فین کاشان دارد
ومنظورراهم که به خوبی مخاطب می فهمد
منظورتوطئه چینی وازپشت خنجر خوردن است
🌼دربیت ششم :
نِصفُ النَّهارِ خاطراتِ مذهبِ انکار
افتاده زیرِ پونزی در آن سَرِ انبار
شاعردراین بیت اشاره به این دارد که
یارخاطراتش را انکارمی کندبه گونه ای که کلا محوشده انگارازنقشه ی ذهنش ودیده نمیشود دیگر...
🌼دربیت هفتم:
دنیایِ من دیواره های نسلِ هُذلولی
در واپسین تقسیم زار مرگِ سلّولی
دراین بیت شاعرازجهان پیش رویش که دچارمرگ است می گوید
این بیت نشان دهنده ی این است که شاعریک مهندس هم است وازنگاه یک مهندس به دردهای این دنیانگاه کرده....
🌼دربیت هشتم:
بی تو گره خورده جهانِ غُصّه ام بر دار
دلشوره هایم را از اعماقِ رَگم بردار
شاعرعمق تنهایی ودردوغم دلتنگی اش رادراین بیت به تصویرکشیده
شاعر می گوید بی تودنیایم مرگ آوراست ومرامی کشد
دلشوره هایم را که انگار درخون من جریان داره وعجین شده بامن وتمام وجودم رافراگرفته رابردار
🌼دربیت نهم :
وقتی که سیبِ خنده را غَربال میکردند
بر طالعِ من باغِ گریه چال میکردند
که درواقع شاه این شاه بیتهاست به نظرمن
غربال کردن سیب خنده تصویربسیارزیبایی است
چال کردن باغ گریه هم خیلی بکروزیباست
یک دنیاحرفه پشت همین تک بیت این شعر..
🌼بیت دهم:
در خطِّ مُمتد دور برگردانِ خاموشم
عمری هزاران شعر مُرده لایِ آغوشم
خط ممتد دوربرگردان خاموش شایدمنظورسکوت ممتدوادامه دارش باشد
درمصراع دوم هم صنعت تشخیص وجود دارد مردن شعرلای آغوش خیلی قشنگه..
🌼بیت یازدهم :
این روزها حالِ دلم مجذورِ پاییز است
کلِّ فلسطینِ تَنم از غَزّه لبریز است
دراین بیت هم شاعربا اشاره به جنگ فلسطین ومظلومیت غزه حال درونی اش راتوصیف می کند که تشبیه بسیارزیبایی است ازظلمی می گویدکه به ناحق براوشده
🌼دربیت دوازدهم:
هر لحظه ای که با طلوعِ درد می میرم
تقدیرِ منحوسِ خودم را زیر می گیرم
طلوع درد درمصراع اول بسیارزیباست
دراین بیت هم شاعراشاره به بدشانسی اش دارد ...
🌼♦️ازبیت دوازدهم به بعدهم کلا شعردچاردگرگونی می شودفضایش وشاعردرواقع دارد یک جورایی زبان به شکایت می گشاید وکلابه آفریده شدن خودش هم معترض است که هربیتش یک کتاب حرف دارد
ژن هایِ معیوبم شبیه ساعتی تنها
جا مانده در جیبِ کُتِ دامادی بابا
شاعر دراینجا اشاره دارد به اینکه جامعه ی زیستی شاعر حتی قبل تولدش هم بد بوده و شاید این امر رو به واسطه ی ساختن جامعه ی بد توسط پدرانمان تصویر کرده
🌼بیت چهاردهم
من حاصلِ زنجیره ی پیوندِ فامیلی
مونگول ترین نوزادِ فصلِ جنگِ تحمیلی
این بیت هم درواقع ادامه ی همون بیت بالاست
همانطورکه می دانید جنگ اثرات مخرب زیادی بر جای می گذاره علاوه برویرانی واثرات جسمی اثرات روحی وروانی زیادی داره وممکن این اثرات تانسلها بعد هم ادامه داشته باشه وآسیب بزنه....
🌼بیت پانزدهم:
یک گلّه آدم های تا دندانه تکراری
از کامِ کینه با سلامِ تلخِ اجباری
این بیت هم اشاره به
آدم های تکراری ای دارد که توی زندگی شاعر وجود دارند که درظاهر دوستن وسلام میدن ولی بسیارکینه ای ان واز پشت خنجر میزنند واعتمادی دیگرنداردشاعربه آنها ....
🌼بیت شانزدهم:
هرکس که زیتونِ بلا در خواب می بیند
از پشتِ گوشِ من چرا انجیر میچیند؟
دراین بیت هم زيتون بلا تلمیحی دارد به سوره تین و شاعر میگوید چرا هر کس هر کاری میکنه مرا مقصر جلوه میدهدوانگشت اتهام رابه طرف من درازمیکند!
🌼بیت هفدهم:
سرباز های خسته ام درگیرِ بافورند
ترسو ترین فرماندهان طعمِ کافورند
اشاره دارد به وضع نابسامان جامعه وروی کارآمدن آدمهای ناکارآمد وبدردنخور....
🌼بیت هجدهم :
پای تو وقتی بر گلویِ من گرفتار است
تنها امیدم ماشه ی کم رنگِ خودکار است
منظوراین است که درد عشق تو بغضی میشود درگلو وتنهاامیدم نوشتنه برای خالی شدن وهیچ سلاحی برای دفاع ندارم درمقابل آزاری که می بینم ....
🌼بیت نوزدهم:
حس میکنم گاوم کمی خر نصفه ای از اسب
لعنت به دنیای پر از اعدامی برچسب
همانطورکه می دانیم گاو که نماد سو استفاده شدن است
خر هم نماد نادانی است واینکه مردم نادان فرض میکنن شاعررا
اسب هم نشان از نجابت شاعره که سکوت کرده درجواب تمام نامردیها ودشمنیها
ودرمصراع آخر هم میگوید لعنت به دنیای که به دروغ برچسب میزنن و متهم میکنن و الکی آدمو اعدام میکنن ....
🧊♦️این شعرحرفهای زیادی برای گفتن دارد
شاعرلابلای گفتن دردهای خودش رندانه گریزی زده به مشکلاتی که جامعه ی الان ماگرفتارش هستندکه گفتن درمورد آن که بار بیشترآن هم بردوش همین هفت هشت بیت پایانی است را صلاح نمی دانم ومی گذارم برعهده ی خودمخاطبان
باآرزوی موفقیتهای بیشتربرای شما استادعزیز
می دانم که من بااین قلم ناقصم نتوانستم آنجورکه باید حق این شعررا اداکنم وکم کاستهارابراین شاگردخواهیدبخشید🙏🌹