طنزباد
...آقای باد آباد...
در راس ارشاد است آقای باد آباد
از بیخ و بن شاد است آقای باد آباد
پیچیده آوازش چون عطرخوشبویی
آینده آباد است آقای باد آباد
نُه دکترا دارد نُه دکترای فوق
مافوق ایراد است آقای باد آباد
اینجا سخنرانی آنجا رجزخوانی
از بسکه استاد است آقای باد آباد
استاد استاندارد استاد بادیگارد
استاد امداد است آقای باد آباد
هرجا که تزئین و هرجا که تدفین است
هرجا فرحزاد است آقای باد آباد
هم ساکت و خاموش هم جاری و خودجوش
هم داد و بیداد است آقای باد آباد
با این همه داد و با این همه بیداد
البته بر باد است آقای باد آباد
در هافبک سبز و درخط حمله سرخ
تکنیک فریاد است آقای باد آباد
درهرفضایی هست با هرغذایی هست
کنسرو سالاد است آقای باد آباد
پُستش مدیر کُل کم از وزارت نیست
در حدّ حدّاد است آقای باد آباد
تاریخ مصرف هم اصلاً ندارد او
سودش خدا داد است آقای باد آباد
مازاد بر مصرف را صادراتی کرد
خود جزء مازاد است آقای باد آباد
از آن زمانی که وِردش وزارت شد
حالش کمی حاد است آقای باد آباد
ما فکر کردیم از سنگینی کار است
افسوس معتاد است آقای باد آباد
هر کاره ی بیکار از دست کارش خوار
بر ضد اضداد است آقای باد آباد
زاویه دارد با هر شش جهت وقتی
هم سوی با باد است آقای باد آباد
بعد از صد و سی سال آماده و سرحال
ده باره داماد است آقای باد آباد
تا این رکو(ر)د او ثبت است در گینس
در فکر اولاد است آقای باد آباد
در پشت میز خود لَم داده خیلی مُد
یک شاخه شمشاد است آقای باد آباد
روزی اگر دیدی میزی به پشتش نیست
در برج میلاد است آقای باد آباد
با هرچه بادآبادش باده خورد آنکه
می گفت فرهاد است آقای باد آباد
تلخندطنزم با طعم ردیفی بِکر
کِی گفته آزاد است!؟آقای باد آباد
با تیزی شعرم پنچر نمی گردد
چون خالی از باد است آقای باد آباد
علی نظری سرمازه
درود خدمت استاد نظری در مورد شعر باد آباد چندمطلب خواهیم نوشت
از بیخ وبن شاد بودن
سوژه یک لطیفه جالب است که در سطح فعلیت تفاوتی با وضعیت حاضر ندارد
آنچه وضع موجود رامطلوب می سازد بعدی دیگر است که از طریق طنز بیان می شود
که تفاوت دال به دال را برای ما نشان می دهد
پیچیده آواز چون عطر خوشبو
استفاده از یک گزاره ناخودآگاهی برای فقدان یک عملکرد زبانی است لیکن این امکان در عین حال یک چیز ناموجودی ست که مستلزم سرکوب گفتن چیزهای دیگر زبان نامتنهایی است که در شعر استادنظری است وموجود بودن سخن گو متناهی است
پس زبان توسط این موجود به طور کامل درک یعنی به چنگ آورده می شود و همین محدویت شرط کلی ظهور ناخودآگاه است
موجود سخن گو سوژه ناخودآگاه است همواره برای ابراز یک آگاهی ست
بنابراین سوژه آن چیزی ست که ما نمی توانیم از آن آگاه شویم تنها می تواند به شکلی که ماهیت حقیقی ا ش تحریف شده باشد به وقوف آگاهانه وارد شود
ناخودآگاه میان طنز وتحریف
و در حوزه دیگر تزئین و تدفین
جنسیت به مثابه امری در نسبت با ناخودآگاه داشتن و نداشتن تزئین برای یک تدفین
بدون مکان ..پیشا..انتولوژیک ناخود آگاه است
در کل باید گفت شعر استاد نظری یک استراتژی سوژه ای است در برخورد با محیط اطراف است که همه جوانب را به سمت ایده آل بودن می برد که این یک واقعیت عینی است که به شکلی قائم به ذات و غیر تاریخی است که شبیه آینه آن را توصیف می کند وبدون دخالت هرگونه عنصر ذهنی جهان را به شناخت وادار می کندویا حتی تغییرش می دهد و مارا به کسب داده های درست و عینی می برد
سپاس از شعر زیبایتان
کوچک شما آزادبخت