دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب احمد صیفوری
|
دارم با خودم حرفتو میزنم
توی دادگاهی که قاضیش تویی
منم متهم ردیف اولش
یقیناً ولی تنها راضیش تویی
همیشه به ابهام گفتم ولی
میخوام امشب و ساده صحبت کنم
برا اینکه آسوده باشی گلم
باید پیش تو ترک عادت کنم
نیازی به زنجیر و چاقوت نیست
فقط کافیه بِم بگی تا بِرم
نیازی به قاضی و باقی نبود!
تو شاکی بشی من دل و میبُرم!
چه فرقی داره دیگه چی پیش بیاد؟
تو دنیای بیتو، هوا هم پسه!
تو آروم باش و به کارت برس
خدا همدمِ آدم بیکسه
تو دریای غم، میشه غرقم کنی؟
من از این شب و روز خستم رفیق
میشه پابذاری به روی گلوم؟
بذار رو گلوم پاتو، هستم رفیق!
بذار آخرین حرفمم بِت بگم:_
زمین و زمان سخت آزردنم
تو تشیعِ من پات و اصلا نذار
که من جون نگیرم دَمِ مردنم!
#احمدصیفوری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.