سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        به عقب برگرديم: يك دلي جا مانده

        شعری از

        فاطمه جهانباز نژاد

        از دفتر زمزمه های شب یلدا نوع شعر عاشقانه

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۴:۰۹ شماره ثبت ۱۲۴۴۹
          بازدید : ۷۶۴   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه جهانباز نژاد

        باز هم جاده و غم، انتظاري مبهم       
        خسته‌ام، خسته‌ترين. باورم كن آدم
        خسته‌ام از سيبي‌ كه رسيد و چيدم      
        بعد آن  فهميدم از تبار  بيدم
        تكّه‌اي گاز زدم، يا كه نه؟ يادم نيست                    
        شد گلوگير دلم؟ من چرا يادم نيست!
        جاده بازم پيچيد دور من همچون مار   
        چشم تو باز  از  نو  مي‌شود حلقه ي دار
        دل من لبريز از خالي يك فنجان                           
        لبِ ريزت هر‌چند بهترين درمان
        قفس و ساز و صدا، مي‌تراود از آن     
        آسمان، نور،‌ خدا  مي‌تراود از آن
        نون قانون را من  زير پا له كردم                       
        شايد ‌اينطور خواندي: كمكي نامَردَم!
        آري ‌اما... شايد... بهتر است برگرديم   
        تا شب و شعر و شراب، بهترينِ فرديم
        يك  پرانتز  باز  و  چقدر نادانيم        
        دست‌كم از خودمان چقدر مي‌دانيم
        تا شرابي ‌باشد ‌اين گمان شيرين است  
        دست‌كم كفر تو هم، بهترين‌ آيين است
        تا شرابي ‌باشد، ولي ...‌ امّا ... افسوس                 
        كه حقيقت تلخ است، تلخ چون كودك لوس
        بين ما تاريک است، يک چراغي بايد                     
        راه ما باريک است، و شکستي شايد↓
        بهترين مرهم ما، بعد‌ اين خواهد شد                     
        آسمان چون دريا، بعد‌ اين خواهد شد
        ما كه روديم و رها، به كه بايد فهماند؟  
        سهم ما مرگ صدا، به كه بايد فهماند؟
        عشق هم همچون ما، بي‌صدا مي‌ميرد                     
        دل ما، در قفسي- به خدا- مي‌گيرد
        به كه بايد ناليد ني‌لبك ساز نداشت                   
        جز غم و غصّه ي خود، دست ِ ‌كم ‌ راز نداشت
        راز هم كهنه شده، يا كه از مُد مانده     
        به عقب برگرديم: يك دلي جا مانده
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0