الو ... سلام. كجايی؟
الو. سلام. كجايی؟ كه عرفاً و شرعاً
ميان اين همه رنجم بدون تو قطعاً
.
به جستجوی توام در تمام سلولم
به روي سيب لب و اين دو مرمر لولم
.
تتق تتق ت ت تق تق كجاي دنيايي؟
كدام گوشه ی قلب ِ سياه ِ يلدايي؟
.
كنار بی بی شعری؟ بدون من؟!! تبريك!
هوای ِ شربت نارنج میشود تحريك؟
.
به جرم جمله ی «من دوستت دارم»
نگو برهنه دلم را به خاك بسپارم
.
دوباره فاصلهها از دلم جلو زدهاند
در امتداد سكوتت تلو تلو زدهاند
.
صداي مبهم دل ريخت بر كف دستم
سلامتی خودت! من نخورده هم مستم
.
مسافرم؟ نه ... گمانم كه رهگذر هستم
درست مثل توام من، ببين چه سر هستم
.
و چشم چشم دو ابرو- لب و دهانت كو؟
به روي مرمر لغزان ... نوك زبانت كو؟
.
و چوب چوب دو گردن، سپيد و مهتابي
بلند شو گلكم. اَه چقدر ميخوابي!
.
تو نقطههاي صدا را به نقطه چين دادي
دو هندوی سر زلفت به روم و چين دادي
.
هميشه گوش تو را زخمهها بدهكارند
به راه شور همين زخمهها كه بگذارند
.
ترانهخوان سكوت دو دست من هستي
تو با منی ولي انگار در يمن هستي
.
اتل متل كه از اين پا هميشهام برپا
تو پشت پا نزن هرگز به اين دلم حتي
...
فاطمه جهانبازنژاد (کتاب زمزمههاي شب يلدا)