دوشنبه ۳ دی
بوستان عشق شعری از مهدی رستگاری
از دفتر روزگاران نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲ ۱۷:۱۳ شماره ثبت ۱۲۴۲۹۶
بازدید : ۲۰۵ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب مهدی رستگاری
|
بسمه اللطیف
بوستان عشق
صبحگاهان رسید و وقت سحر آسمان نیز خون به دامان بود
یار من رفته بود و حال من بد و آشفته و پریشان بود
راه افتادم و به هر کویی بیهدف میگذشتم و بدحال
رفتم و رفتم و رسیدم به باغهایی که طرف بستان بود
گوشه ای از بهشت بود آنجا در زمین خدا و از دلِ آن
زندگی با خروش بسیار از چشمه های زلال جوشان بود
گفتم آنجا دمی میآسایم تا شوم از غمش رها اما
باغ و گلشن هم از قضا بعد از رفتن دوست همچو زندان بود
لخته لخته درون هر برگی میتراوید باز خون جگر
بوی خوب و طراوت گل سرخ در حقیقت همیشه از آن بود
ناله می کرد از سر شاخی بلبلی و به لحن پرسوزش
یک طنین حزین و حاکی از ناله های هزاردستان بود
آتش افتاده بود گویی در لاله زاران باغ و در چشمم
پرتو صدهزار سوز و گداز از تنلاله زار تابان بود
کل هستی در آن زمان بی شک خود گواهی به عشق او می داد
جلوه نام او به هر چیزی بر دل و ذهن وجان نمایان بود
شعر جوشید از درون مهدی همچنان که به دور از یارم
اشک میآمد و به روی من سیلها از نزول باران بود
عمر من طی شد و در این دوران آنچه خود ماندنی شود از من
غزلی چند گفته درشرح قصه عشق بینوایان بود
#مهدی_رستگاری
دوازدهم شهریور سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
سوم سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۹۳۵
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا قلم زدید🌹
موید باشید و سلامت