پیوند مشترک زبان ولحظه
به حواس صبح قبل از صبحانه
قدم بگذار و بگو غافلگیرت خواهم کرد
شگفت آور جسارتم را عصبانی کن
به کجا می کشد ،به دل نگیر ،درگیرت خواهم کرد
نیازی به پرسه در کوچه نیست
گاهی خویشاوند سوء ظن خطاب من خواهی شد
گوش کن ،نافذ نیست ، می فهم
انگیزه یک دیوانه عنوان یک اندازه نیست
عصبانی کن ،عصبانی کن
فصل معطل یادداشتها در جیب
نهایت اتفاقی را به زور زبان در لحظه خواهم شنید
نمی توانم ،نمی توانم ، مختصر خیره شوم
یابرعکس به حرفهای دیگر منحرف شوم
مرا به ساختار قانون توجیه شده خود مبر
گاهی می شکنم ،می شکنم
شکنجه گر می خواهد با شلاق
قانون شکسته را دوباره برگرداند
چیستی ،چیستی چیستی ای توجیه شده در ساختار من
ای صورت شده در تصیحیح افکار من
مرا به تکوین واژه به واژه مبر
ای لذت متمایل در کشف آینه
ای جایگاه بیرون شده از تقسیم محال من
ای شبح گون شده در دلیل قیل وقال من
ناتوانم، ناتوانم ،ناتوانم
روء یا رو نمی خواهم پیش جهان خیالت باشم
نمی خواهم توصیفی از اندرز متفاوتت باشم
یک به یک ،دوبه سه
هر شکلی در زنجیره شکل خود قطع کن
پیش از مجاز خود،گاهی به عقب شکلی را رسم کن
پایانم ،نمی از پایانم، مابقی در محور
حرکت استعار مرا در عمود خود
برابر با خط رسم شکل قطع شده باش
دشوارم ،دشوارم ،مفهومی دشوارم
ثابت بی ثابت،بازگرد این دشوارم
قطعه قطعه کن این تکه میلم را
سرکوب کن احساس نامشخص اضطرابم را
تکرا تخیل ،نیازی به تمایز نیست
ای انکار شده در اضطراب من
هرجا ظاهر می شود نیاز به امتیاز نیست
دوباره بر می خیزم از یک پیوند
دوبار بر می خیزم از یک بلاغت و استمرار
هیچ گاه جای غریبی نیست ،وقتی دقیق می شوی
جابه جا تا نا به جا
لفظ از کاسه بیرون می رود شبیه چشم
لحظه متورم می شود شبیه باران در تصویر
خیره در سوی تو رهگذری دوباره کودک می شود
هرچه بیشتر بسته میشود چشمهایم
لحظه بیداری من درخواب بیشتر می شود
آهای کودک بیزار من کی از حجابت بیرون خواهی آمد؟
شاهد باش، شاهد باش
همواره پیش از تو دوباره به خانه بر خواهم گشت
همواره پیش از تو همین نگاه را تکه تکه خواهم کرد
ای تمام نگاه من ای محتوای خارج شده از اختیار من
ای همزاد برده، اضافه در نگاه من
کجا سرکوب شده ها را می توان تقسیم کرد
بگو خبیثانه ،خبیثانه به تو قول خواهم داد
آن سوی روشنایی شاهدی پس صحنه باشد
اینطور مرا معتقد به توصیف مکن
ای ساز خود سر شیوه سلوک من
کجا تاثر وتاثیردر نگاهت فروپاشید
کجا مستعار من دوباره به اسمی در نگاهت خروشید
صریح بگو ،سریع بگو رساله در صراحت من
گاهی مختصر از روال نگاه تو خواهد شد
مرا به شهرت توجهی نیست
کم حجم تر از رساله ،اکراهی در نگاهت نیست
چشم پوش ، چشم بپوش ای چشم خروش من
چشم حضور ، چشم صبور،ای چشم وگوش من
ای فهم عاطفه در شروع نگاه
معکوس آماج حسادت
دوباره برگرد ای رهاشده معادل خیال
ای پیوند مشترک زبان ولحظه من
به حواس صبح قبل از صبحانه
................................................
بااحترام محمدرضا آزادبخت