جمعه ۲ آذر
ای کاش ها شعری از محمد علییاری
از دفتر دل تنگی نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ شهريور ۱۴۰۲ ۱۵:۰۰ شماره ثبت ۱۲۳۸۸۷
بازدید : ۶۳۷ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب محمد علییاری
|
آن «دم» یکی در خواب و بیداری
دستان سردم را،
دردستهای گرم خود بگرفت
ز آن دست ها، من چون پَرِکاهی سبکبال
تا آستان کهربا رفتم
آنگاه،
از جذبهای، در خلسه افتادم
درحال،
همچون شاهدی،«آری، گواهی میدهم» گفتم
اما هزار افسوس
با یک گناهی که نمی دانم
از دستهای من برآمد
یا ز امر او،
آن دستهای گرم
من را رها کردند
در نور و تاریکی
من ماندم و آن لنترانی
من ماندم و دنیای فانی
در برزخ صد، این و آنی
در برزخ یک باغ و یک سیب
در برزخ انگور و باده
در برزخ چشمان اخرایی و آبی
در برزخ زلف سیاه و آفتابی
...
در برزخ اشراق و برهان
در برزخ تنگ کلام و وسع عرفان
در برزخ این بحر و آن بحر
در برزخ اوزان بی وزن
در برزخ این کاش و آن کاش
در برزخ؛
ای کاش در دل،
عشق،
عقلی داشت.
ای کاش عقل از عاشقی،
یک حصهای داشت.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پرمفهوم بو 👏👏🌺🌺