دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
پرده بیرنگ سکوت همه جا هست
انگار مثل قدیم ها
داروغه در شهر است
یا حرف زدن هم هزینه میخواهد..
آدمها با خودشان راه میروند
از باهم بودن میگریزند
به گمانم
از روزای شلوغ وباهم بودن
زخم خورده اند..
آدمها بی حرف زندگی می کنند
روزگاری حرفهایشان روی دیوارها
نوشته میشد
حال دیوارها سفید مانده اند
انگار حرفی نمانده است
یا دیوارها امن نیستند..
آدمها با هم که هستند
با زندگی شوخی می کنند
فقط برای اینکه در برابر هم
کم نیاورند
ایمان دارم در تنهایی هایشان
جدی جدی درد میکشند..
در روزگاری که دلقک ها
گریه می کنند و
آواز خوان های دوره گرد
مرثیه میخوانند
آدمها نباید منتظر پایان خوش
قصه باشند..
عبدالله خسروی (پسر زاگرس )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.