يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر منوچهر منوچهری (بیدل)
آخرین اشعار ناب منوچهر منوچهری (بیدل)
|
مهتاب زعشقت
چه خبر داشت
آن شب که گذشتیم ازآ ن
کوچه تاریک
درخلوت تنهائ
آن شب
دیدی که همه خفته وما
عاشق و بیدار
مهتاب زعشقت چه خبر داشت
ان شب بسی از عشق برای تو
بگفتم
از نور فزاینده
ایمان
از راه خدا
مهر خدا
لطف خدائیش
شاید بتو گفتم که
خدا چیست .....خداکیست
امادل من
بادل سنگ تو
نه یکسان
من بودم وسحر سخن و
رازو تمنا
تو بودی واندیشه یک
سایه غمگین
این عشق دورغ است
این بار سخن ها
همه کذب است
ذر پشت همین چهره پاکش
شرری هست
خواهد که بسوزد
همه هستی من
خواهد نگذارد که آرام بگیرد
ارامش روحم
همه گمشد
آرامش این جان من
افسوس
که تیغ سخنش
قرقه به خون است
افسو س که عشقش
افسوس که مهرش
همه نازاو ریائست
مهتاب زعشقت
چه خبر داشت
دیدی که ستایش گر مهتاب
بانور تمناگر یک عشق
روی نمکین تو بوسید
در باور تو
باور این عشق چه سخت است
در باور من باور این عشق
چه زیباست
ای کاش که قلب من و
قلب تو یکی بود
مهتاب ازعشقت چه خبر داشت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.