سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        جام غم

        شعری از

        محمدرضا حسینعلی

        از دفتر رباعیات نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۲۸ شماره ثبت ۱۲۲۶۹۷
          بازدید : ۲۰۴   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدرضا حسینعلی
        آخرین اشعار ناب محمدرضا حسینعلی

        دنیای شما فقط به جامم غم ریخت
        از کوچک و از بزرگ آن، درهم ریخت
         
        ای آدمیان، به شاخه‌ی امّیدم
        یک برگ زعشق مانده بود، آن هم ریخت
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۱۰
        درود بزرگوار
        پر احساس و زیبا بود خندانک
        محمدرضا حسینعلی
        محمدرضا حسینعلی
        يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۳۸
        درود و عرض ادب استاد گرامی
        ممنون از توجهتان خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۳۱

        سلام و درود

        رباعی زیبایی است.
        در نگاشت صنعت‌ِ ادبی تلمیح به رُمان زیبای(آخرین برگ).

        سلامت و سرافراز باشید.

        محمدرضا حسینعلی
        محمدرضا حسینعلی
        يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۳۹
        درود بر شما بانوی بزدگوار
        ممنون از دقت نظرتان خندانک
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۱:۱۰
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام و عرض ادب مرد هنرمند و شاعر ارجمند..
        درود بر شما..زیبا سرودید..
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمدرضا حسینعلی
        محمدرضا حسینعلی
        شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۳۴
        درود بر شما جناب نجفی عزیز
        ممنون از لطفتان
        زیبا خواندید دوست من خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۰۳
        درود جناب حسینعلی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا حسینعلی
        محمدرضا حسینعلی
        شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۳۵
        درود جناب اکرمی عزیز

        ممنون از مجبتتان خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر دخت
        يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۱۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا حسینعلی
        محمدرضا حسینعلی
        يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۸
        درودها بانوی گرامی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۰۹
        درود تان باد
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا حسینعلی
        محمدرضا حسینعلی
        دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۳۱
        درود جناب انصاری عزیز
        زیبا خواندید بزرگوار خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3