سلام و درودهای بی پایان بر شاعر و ادیب متبحر و زیبانویس و ناقد نکته سنج و چیره دست جناب عزیزیان بزرگور که بدون تعارف نقد های پر بار شما هماره برای من آموزنده بوده هرچند در عرصه عمل و بکارگیری آموزه های شما هنوز نقص های زیادی دارم
جناب عزیریان بزرگوار و نازنین هروقت نقدهای زیبای شما رو در صفحات دوستان مشاهده میکنم بدون تعارف بسیار خوشحال میشم که میتونم نکته جدیدی رو یاد بگیرم و اینرو برای خودم و دوستان غنیمتی بزرگ میدونم
بعنوان نمونه در مورد رای مفعولی که ادیب ارجمند جناب نظری هم سوالی در اینزمینه مطرح کردن و بنا بود مطالعه ای در اینزمینه انجام بدم که نقد پربار شما برای من کلاس آموزنده ای تشکیل داد.متأسفانه در زمینه مطالعات دستوری ادبیات فارسی و مهمتر از اون بکارگیری اون در سرودن شعر بسیار تنبل هستم و امیدوارم روزی این نقیصه رو با راهنمایی های دلسوزانه شما برطرف کنم
اما در مورد جنس زبانی این غزل و چند غزل مشابه این که جدیدا در حال سرایش هستم به نوعی در حال پوست اندازی و آزمون و خطا برای ورود به جنس زبان غزل امروز هستم که البته این بهیچ عنوان به معنای نفی زبان فخیم و استوار کهن نیست بلکه منظورم از این رویه ریختن ساختار کهن در زبان غزل امروز یا به تعبیر اهل فن غزل های نو هست که البته هنوز خیلی فاصله دارم با این رویکرد و نگاه امروزین به شعر
نقدهای بسیار فخیم شما به این دلیل هست که من در تصویر سازی ها و به اصطلاح صور خیال و تشبیهات در شعر بسیار ضعیف عمل کردم که نتونستم ذهنیت و خیال پردازی های خودم رو در این غزل بدرستی به خواننده منتقل کنم.اما بصورت سریع این نقیصه ها در انتقال تصویرسازی ها رو همراه و به ترتیب نقد های زیبای شما مرور میکنم تا شاید کمی ذهنیت خواننده رو به آنچه در ذهن من در انتقال تصویرها بوده نزدیک کنم
اما قبلش باید عنوان کنم که نکته شما در زمینه تقلیل دادن ابیات به هشت بیت و کمتر کاملا صحیح هست و حوصله و سلیقع مخاطب امروز هم کوتاهی و زیبائی برای انتخاب شعر هست که البته نقیصه من مطول کردن شعر هست که البته در خیلی از مواقع از دستم در میره و باید حتما به این نکته بیشتر توجه کنم و سپاس از تذکر بجای شما
در مورد حذف رای مفعولی پرسشی که ازتون داشتم این هست که آیا این عمل عیب فاحش در غزل محسوب میشه یا با اغماض و استثنا میشه از اون گذر کرد اگر عیب فاحش هست که حتما باید ردیف تغییر کنه و مورد ویرایش قرار بگیره
در مورد کسری وزن در بیت دوم در واقع من چنین رو بصورت کشیده و بلند در خوانش شعر برای خودم تلفظ میکنم و کسری وزن رو همون ابتدای سرایش به این صورت مورد پوشش قرار دادم که البته باید نگاه مخاطب هم در نظر گرفته میشد
در مورد بیت سوم هم یقینا نقص از تصویر سازی من هست چرا که من تارهای بلند گیسو رو به جاده های کنار دره ها و گردنه ها تشبیه کردم که هر لحظه احتمال سقوط از بلندای این جاده ها وجود داره.البته در چین و هندوستان و ایران جاده های زیادی یافت میشه که دقیقا در کنار پرتگاه ها و دره ها ساخته شدن و مقصودم از جاده های دره در واقع همین بود
در مورد بیت چهارم مقصود از کشور همون قلب هست که تنها یک ژنرال و معشوق برای اون قابل تصور هست و با رفتن این فرمانده از قلب نابودی امری طبیعی هست که باز هم تصویرسازی من ضعف داره و ایراد از نقد شما نیست.در مورد ز هم سعی کردم مورد حذف قرار بدم که بدلیل التزام وزن میسر نشد و کاملا باهاتون موافقم که از زیبائی مصرع بصورت محسوسی کاسته و امیدوارم جایگزین بهتری برای اون پیدا کنم
در بیت پنجم در واقع مقصودم مبارزه شیر و غزال نبود بلکه گاهی پیش میاد که شیر بعد از شکار در محاصره کفتارها و شیرهای قدرتمندتر و جوانتر دیگه قرار میگیره و بنابراین شکار که اینجا در معنای معشوق خودش هست رو از دست میده و باز هم قطعا عیب از تصویرسازی من هست.سلطان جنگ عشق هم هم در واقع مقدمه برای بازگویی این امر بود
در بیت ششم منظور از چاقو کشی در واقع به هرزگانی هست که بویی از عشق نبردن و با تهدید برای بردن معشوقه دیگران در تلاشند که شاعر که عاشقانه اون شعر هست ناچار میشه روال خودش رو تغییر بده و به اقدام متقابل رو بیاره که اینها رو که الان داذم برای شما مینویسم متوجه میشم که چقدر ضعف در تصویرسازی و انتقال مفاهیم من مشهود هست
در بیت هفتم خال زیر چشم معشوق رو به دلیل سیاه بودن به برده ای تشبیه کردم که فرمانبردار هست و منظورم از عزیز زیباترین ویژگی معشوق که همون چشم ها هست بودن.
در بیت هشتم در واقع به جنبه مثبت معشوق اشاره کردم و همیشه در حرمسراهای شاهی عشق به سوگلی عشق حقیقی بوده و مابقی زنان حرم در واقع مفری برای هوسرانی و شاهزاده پروری بودن بنابراین شاعر داره اشاره میکنه که سقف که همون آسمان با ستاره های بی شمار هست و اینجا مجازا به معنی زیبا رویان فراوان هست هیچ ارزشی برای شاعر نداره و تنها عشق حقیقی عشق به سوگلی حرم هست
در بیت دهم شاعر بلبل رو بعلت اینکه مختصات و زیبائی معشوق خودش رو برای رقیبان و نامحرمان جار میزنه سرزنش میکنه و عاشق واقعی رو رازدار زیبائی های معشوق میدونه که در اسارت هم باید سکوت کنه و بخاطر آزادی خودش مختصات معشوق خودش رو لو نده که باز هم ناشاعری من هست و افتضاح تصویرسازی ها که هنوز در مراحل ابتدایی هستم و امیدوارم دوستان اغماض کنن
جناب عزیزیان بزرگوار و دوستداشتنی بدون تعارف بسیار خرسندم که این صفحه ناچیز رو خانه خودتون میدونین و در اون احساس راحتی میکنین
بدون تعارف نمیدونید چقدر از نقد زیبای شما و تبادل افکار با شما خستگی از تنم در رفت و انگار اصلا متوجه زمان تایپ نشدم. بیان فخیم و استوار شما برای من بسیار شیرین هست و چقدر این بیان زیبا رو دوست دارم
بسیار سپاسگزارم که وقت ارزشمندتون رو صرف خوانش و نقد این شعر سراپا نقص کردید و باز هم به همه ما درس معلمی و آموزش بدون منت دادین که حاکی از روح لسیار مهربان و بامحبت شماست
وجود عزیزانی چون شما غنیمتی بزرگ هست در این محفل ادبی
زبان قاصر هست از اینکه از شما بخاطر این نگاه مهربانانه تشکر کنم
فرا رسیدن ایام عزای سید و سالار شهیدان آقا اباعبدالله (ع) و تاسوعای حسینی رو بشما و همه دوستان ادیبم در این محفل ادبی تسلیت عرض میکنم
موید باشید و سلامت
🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
🌺🌺🌺🌺🌺🌷
🍀☘️🌱🌹💐
🌿🌿🌿🍁
🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
🌺🌺🌺🌺🌺🌷
🍀☘️🌱🌹💐
🌿🌿🌿🍁
🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
🌺🌺🌺🌺🌺🌷
🍀☘️🌱🌹💐
🌿🌿🌿🍁
غزل زیبایی از شما خواندم و تشویق شدم چن خطی در موردش بنویسم.
غزلی در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن که در برخی مصرعها فاعلن به فاعلات تبدیل شده مانند مصرعهایی که در آن ردیف وجود دارد .
قافیه ها ، حال، مدال، فال، پدال، ژنرال، غزال،روال، خال،هلال، حلال، لال، زال ،کال، بال، جدال و محال هستند که در این غزل ۱۵ بیتی استفاده شدهاند.
از نظر بنده کمیت مطلوب غزل در این دوره ۶ الی ۸ بیت است و نیاز نیست که شاعر تمامی یا بیشتر قافیههای صحیح را استخراج کرده و از آنها بهره ببرد.
منتها این یک نظر شخصیست و برخی با این نظر موافق نیستند و از ۸ بیت فراتر میروند.
و اما نکته مهم انتخاب ردیف مناسب است که بیشترین همخوانی با قافیه و صحت مضمون پردازی را برای شاعر به ارمغان بیاورد.
در نهایت ادب و احترام به شاعر زیباسرا 🙏 بنظر میرسد ردیف این غزل کمی سهلانگارانه انتخاب شده که ماحصلش حذف \" را\" ی مفعولی در ۱۶ مصرع است که آمار بسیار بالا و غیر قابل اغماضیست.
حالش را گرفته اند
مدالش را گرفتهاند
فالش را گرفته اند و به همین منوال....
راحت ترین راه حل تبدیل \" گرفتهاند \" به \" گرفته شد \" است که با این تغییر دیگر نیازی به را ی مفعولی نیست.
آنم که بینگاه تو حالش گرفته شد
چون افسری که نام و مدالش گرفته شد
هر دیده جای جلوهٔ آن ماهپاره نیست*
فرجام ِ عاشقیست که فالش گرفته شد
و الی آخر.
پیشنهاد دیگر اینکه بجای
من آنکه.....
مینوشتید
آنم که بینگاه تو حالش گرفته شد
در بیت دوم مصرع دوم کسری وزن دارد که بنده با یک پیشنهاد آنرا اصلاح کردم منتها اصلاح شعر با نظر و قلم شاعر است و به بنده ربطی ندارد🙏🌺
بیت سوم
گیسوی توست مرکز دیوانگی و من
در جاده های دره پدالش گرفته اند
شما تمهید مطلوبی برای پیوند معنایی بین مرکز دیوانگی\" گیسوی یار\" و \" دره\" فراهم نیاوردهاید و نکته دوم اینکه اصولا دره جاییست که دیگر جادهای در آن نیست و راننده از جاده منحرف شده به دره سقوط میکند
بیت چهارم
حتی درون کشور خود کشته میدهم
وقتی ز قلب من ژنرالش گرفته اند
باز هم اندکی ارتباط افقی بیت ضعیف است. در جنگ ممکن است در خاک خود یا خاک دشمن خود کشته بدهیم و این ارتباطی به ژنرال داشتن یا نداشتن لشکر ما ندارد.
اگر مثلا بگوییم لشکر احساسات من دچار سردرگمی و ناهماهنگی شده چون ژنرال قلب مرا گرفتهاند آنوقت میتوان ادعا کرد ارتباط افقی برقرارتر است. یا از شیوههای دیگر به مضمون پردازی پرداخت.
نکته بعدی در مورد مخفف از یعنی \" ز \" هست.
دوستان میدانند که بنده با زبان و نگارش کهن مشکلی ندارم منتها وقای شخصیت شعر هم به ما این امکان را بدهد.
ز در کنار کلمهای مانند ژنرال در یک مصرع کمی توجه را جلب میکند و ناهمگون بنظر میرسد.
بیت پنجم
سلطان جنگ عشقم و گاهی شکسته چون
شیری که در نبرد غزالش گرفته اند
و مجدد بحث ارتباط معنا و محتوا.
رابطه بین شیر و غزال رابطهای جنگی نیست بلکه رابطهی شکار و شکارچیست
شیری که در شکار ، غزالش گرفته شد
نکته بعدی اینکه
جنگ عشق سلطان ندارد
جنگل عشق سلطان میتواند داشته باشد یا کشور عشق میتواند سلطان داشته باشد ولی ما در جنگ سلطان نداریم و این ارتباط سست است جناب رمضانی عزیز.
در جنگل ِ جنون تو سلطان منم ولی
یا
سلطان مُلک عشقم و گاهی شکسته چون
یا دهها تغییر دیگر .
بیت ششم
چاقو کشیده ام سر تو هرزگان شهر
از عاشقانه هام روالش گرفته اند
در مصرع اول مفهوم را متوجه نمیشوم. فارغ از وزن ، اگر کشیدهام به کشیده اند تبدیل میشد ،میتوانستم معنایی از آن استخراج کنم. یا اگر باز فارغ از وزن داشتیم
چاقو کشیدهام سر تو روی هرزگان شهر
باز هم میتوانستم معنا را استخراج کنم منتها با شکل کنونی دچار سردرگمی هستم.
در بیت هفتم
چون برده ای به پای عزیزت نشسته ام
از زیر چشم های تو خالش گرفته اند
ارتباط تنگاتنگی مابین مصرع اول و دوم مشاهده نمیشود
بیت هشتم
بی تو حرمسرای شبم سوگلانه نیست
از سقف پر ستاره هلالش گرفته اند
توهین بزرگ و غیر شاعرانهایست به معشوق و بوی تحقیر در نهاد خود دارد که زیبندهی این شعر زیبا نیست.
حرمسرا، سوگلی، سقفی که با اینکه ماه ندارد ولی به اذعان شاعرش پر از ستاره\" معشوقهای دیگر\" است به هیچ وجه زیبنرهی یگانگی معشوق نیست. حال چه این معشوق زمینی باشد یا الهی.کمااینکه در بیت نهم اعتراف شاعر به زمینی بودن معشوق است و به ندعی ترمیم و تعمیم این دو بیت بهم. بیت نهم را بیشتر دوست داشتم ولی کماکان با این دو بیت مسالهی شخصی و دیدگاهی دارم🙏🌺
بیت دهم
بلبل تمام ناز گلش خوانده بر رقیب
مرد آنکه در حریم تو لالش گرفته اند
حذف را ی مفعولی بعد از \" گلش\" و نامفهومی معنایی مصرع دوم
بدلیل لالش گرفتهاند معنای واضحی قابل استخراج نیست.شاید منظور از لال گرفتن همان لال فرض کردن است .
مُرد آنکسی که در حریم تو او را لال فرض میکردند.
در بیت یازده و دوازده و سیزده مشکل بزرگی مشاهده نمیشود بجز همان مبحث ردیف که عرض کردم
و در بیت چهاردهم بنده اگر جای شما بودم \" از عقل ِ فیلسوف\" را جایگزین \" از فیلسوف عقل\" میکردم.
در پایان بیت پانزدهم حسن ختام خوبیست برای این غزل طولانی.
ارتباط عمودی بیتها باهم خوب است و وحدت موضوعی و روایی بنظر بنده برقرار است بجز آن ۲ بیتی که آنرا مخل شان و منزلت معشوق میدانم.
شاعر توانا و زیبا سرا جناب رمضانی عزیز و گرامی
از آنجا که در این صفحه احساس راحتی دارم و به انتقادپذیر بودن صاحبش ایمان دارم عرض میکنم....
به عقیدهی بنده آنقدر که از شما انتظار دارم برای این غزل انرژی روحی روانی اختصاص ندادهاید. شاید از آثار قدیمی شماست و شاید بسیار جدید است و در بحبوحهی عزاداریها و مراسم ماه محرم سروده شده و شما وقت و دقت کافی برای ارائهی یک غزل عالی را نداشتهاید.
منتها از شما آنقدر شعر خوب خواندهام که مطمین هستم ویرایشی مطلوب بر روی این غزل اعمال خواهد شد.
موفق باشید 👏👏🌺🌺