يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
پرتویی آهووَش و کوچکم
از الیاف طلایی خورشید
جانی به تن دارم ، زیبا
.
.
.
من
مادام مستانگی،
زنانه ترین شعرم
ناخواسته و دیرپا
بیمار میکنم...
-عروسکهای ماسیده بر دلم
اندوهگین میشوند-
نگاه کن،
بهار میرود
و پایکوبی دشنه و دل
از نقشه ها بیرون است؛
کوهستنها آرامند و ماه رقیق
در برفهای سرزده میسوزد
فصل مذبوحی که زادبوم مرا در دل داشت
تابستان بود
باز می آید
و رودبانان،
ضیافت عاشقانه ی باران بر لب دارند
من
در پس این تردید
کرشمه های عامیانه ی عدم را
در اصطبلهای کوچک جا میگذارم
من
از شروق لبهایت،
گویاتر
من
از شبیخون عارفانه ی نارنجستانها
اسبنده تر ،
از بوی شیری که در بامدادی خونین چکیده
غمگین تر
من ،،،
با
خوشه های سیمابی آغشته به یک نبض
مصلحی تازه ام
فلسفه میبافم!!
فلسفه مرا میگسلد از خویش
و لنف آبی هوشم
در چای تلخ مذاهب،
حل نخواهد شد!
خردادماه ۱۴۰۱
|