به دوران رسیده

بانام ویاد خدا
ودرودبرشما بانو خضری عزیزم
کوتاه زیبایی ازشما خواندم
☀️طی مدت زمان کوتاهی که باشماوشعرهایتان آشناشده ام شماراشاعری قوی می دانم واما این شعرتان به نظرمن کمی ضعف داردوبااجازه چون تیک نقدرافعال کرده اید به نکاتی اشاره می کنم
شعرشما حالتی روایی وداستان گونه داشت وخوب شروع شده بود مخاطب راخوب باخودش همراه می کرد حس وحال قشنگی داشت وخیال انگیزهم بودوچندتصویرشاعرانه ی قشنگ داشت ولی به نظرمن ازضعف تالیف رنج می برد دربرخی جاها

مثلا دربند اول
🧊رها کردی درباد رویاهایت به نظرمی آید یک ((را مفعولی ))درپایان جمله کم است
باید می گفتید رهاکردی دربادرویاهایت را
یا
رویاهایت را درباد رها کردی!

ویا این جمله :
🧊دنیا نمی آمد ولی
اینجا برای مخاطب گنگ است ومنظورتان راخوب درک نمی کند .
دنیاباتو نمی آمدولی یا دنیاباتو راه نمی آمد؟
اگرمنظور این است که دنیا باتو نمی آمد
باید می گفتید دنیاباتو نمی آمد
اما به نظرمن می خواستید بگویید
دنیا باتو راه نمی آمد ولی
که هرکدام مدنظرتان هست ضعف داردو باید درست شود.

ویا دراین بند
🧊آدم رسیده بود وکوه ها به هم
چون کوه ها جمع است باید برای کوه ها فعل می آوردید
ویااینگونه اصلاحش می کردید
آدم رسیده بود
وکوه ها به هم رسیدند!
آدم وکوه ها به هم رسیده بودند
🧊ویادراین بندهم ضعف تالیف هست
مثل هر بار دختری سست می کرد
توی نگاه دو نفره ی یک مرد
توی یک کلمه ی عامیانه است وباید عوض شود تاشعریکدست شود...
مثل هرباردختری سست می کرد
در نگاه دونفره ی مرد

☀️این بندشعرتان زیبابود:
به دوران رسیده بود قلب هامان
لخت شدند حرف هایمان زود
لخت شدن حرفها شاعرانه وزیبابود
حس آمیزی داشت وهمچنین به حرفها شخصیت بخشیده بودید
🧊واما بند آخرهم فعلها دوگانه گی داشتندومخاطب را دردرک زمان دچارمشکل می کرد ببینید
وقتی می گویید هوا پر ازهیچ بود
فعل بود زمان گذشته است
ودربندبعدی زمان حال رابکاربرده اید
ورایگان شده اند گلها
شده اند زمان حال رانشان می دهد
مگس ها شهد می نوشند
و یک آدامس تلخ تف می شود
این دوجمله هم فعلشان زمان حال رانشان می دهد
بنابراین باتوجه به ابتدای شعرکه روایتی بود درزمان گذشته این بند دوگانه گی دارد
وباید زمان فعل ها عوض شود...
☀️من بااجازه تان این شعر را اینگونه ویرایش زدم:

هوا پرازهیچ بود
رویاهایت را درباد رهاکردی
ولی دنیا باتو راه نمی آمد!
آدم رسیده بود
وکوه ها به هم رسیده بودند
مثل هر بار
دختری سست می کرد
درنگاه دو نفره ی یک مرد
به دوران رسیده بود قلب هامان
حرف هایمان زودلخت شدند!
هواپرازهیچ بود
و گلهارایگان
مگس ها شادمان بودند
ویک آدامس تلخ
تف می شد !

البته این یک نظرشخصی بود وشاید قابل دفاع ازطرف شماباشد ومن اشتباه کرده باشم بانوی عزیزم
امیدوارم که جسارتم راببخشید
سلامت وموفق باشید همیشه نازنینم