قسمت اول دلنوشته
کنج پنجره نشسته بودم
عجب باران دل نوازی ....
باتمام وجود نفس کشیدم
قطره های زیبا ی باران بر شاخسار درختان همچون مرواریدی غلطان خود نمایی میکردند
وای که چقدر دیدن این منظره لذت بخش است.
ابرها به ارامی محو شدند
باران نفس های اخرش را میکشید
کم کم خورشید از لای ابرها نمایان شد
درختان خوشحال ...همه جا از عطر نفس های گلها خوشبو شده بود
بلبل ها آواز سر میدادند
عجب رنگین کمانی
همه در تکاپوی زندگی نو ..
ای کاش باران بودم
💧
💧
💧
قسمت دوم دلنوشته
در آدینه ی تنگ دلم
باران به دیدار آمده
من در چارچوب پنجره
باغچه میزبان قطره ها
خندان قاصدک در باد
بوسیده سبزه باران را
گنجشک لرزان
در جدال باد و باران
ابر سیاه رقص کنان
می رود از آسمان
دستان گرم آفتاب
نوازشگر مورچه ها
آواز شاد سهره ها
مرا برده بین قطره ها
پی نوشت:
قسمت اول دلنوشته با همکاری سرکارخانم بانوعزیز ....
قسمت دوم دلنوشته با همکاری سرکارخانم بانوعزیز تیر عزیز
خیلی ازاین دوبانو عزیزم ممنونم که دراین دلنوشته کمک کردن که زیباتر شود بسیار سپاسگزارم ازهردو بانوعزیزم سپاسگزارم عزیزان دل
انشالله که دوستان عزیزم درشعرناب خوششان بیاید...
آهنگ پیانو با صدای باران قطعه موسیقی Alone in the Forest
از مارتین چرنی
💧قطره💧
اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
🖋جواد کاظمی نیک 🖋
درودبرجناب کاظمی مهریان
هردوتا دلنوشته زیبابودند
ودومی شاعرانه تر وزیباتر