وارونه است آنچه که تحلیل میکنی
سقف و طناب زخمی عصیان خودکشی
فرسوده است آنچه روان های بیخداست
بیهودگیست در پس اذهان خودکشی
منسوخ و بی رواج و بدون رسول هست
دنبال پیرو میدود ادیان خودکشی
انباردار جعل و فریب است نیهلیسم
بی فلسفه ست پوچی پنهان خودکشی
در انزوای بحث شکم یا نرینگیست
تصویر سینمائی اکران خودکشی
بی اختیار گلّهٔ خود را دریده است
گرگِ درون و وحشیِ چوپان خودکشی
در آرزوی راحتی نفس سرکش است
دردی نبوده بر تن وجدان خودکشی
برچسب جهل میخورد و ننگِ تا ابد
مخروبگیست چهره وُ تاوان خودکشی
در فکر پوک غارت و آزار مردم است
اقدام مجرمانهٔ طغیان خودکشی
مشتاق فتح خاک زمین های سوخته ست
بی حاصل است تازش و جولان خودکشی
فرمانروای بزدل و دشمن گریز را
بر روی تخت میدرد عُدوان خودکشی
زائیده است زیر خود استاد بی سواد
آنوقت می نویسد از امکان خودکشی
گاهی کمی مقاله بخوانید لااقل
تا آشنا شوید به جریان خودکشی
در بین قشرهای مرفّه زبانزد است
لامذهبی و پوچی و بحران خودکشی
چندی دهان خویش ببندید محض حق
آزرده اید روح نیاکان خودکشی
آثار بنگ و دود به رو وُ مشخص است
در یاوه میچریده سخنران خودکشی