پنجشنبه ۶ دی
از زبان اسبی خسته شعری از احمد پناهنده
از دفتر نغمه ی دل نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ فروردين ۱۴۰۲ ۱۵:۰۲ شماره ثبت ۱۱۸۷۷۶
بازدید : ۲۵۰ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب احمد پناهنده
|
از زبان اسبی خسته
خسته ام
زبان سخن ندارم
اما جان دارم و جانم عزیز
و توای بی رحم
چرا اندکی اندیشه نمی کنی
که خسته شدم
اگر شعور و وجدان نداری
چشم که داری
پس اندکی
نگاهت را
به تن نحیف و لرزان من بچرخان
و ببین
چگونه مرگ را بر این زندگی اسارت بار
ترجیح می دهم؟
احمد پناهنده
|
نقدها و نظرات
|
سپاس شاعر گرامی آقای چشمه عزیز درود بر شما | |
|
درود بر شما دوست گرامی و سپاس | |
|
خوشحالم که خواندید و بر دلتان نشست درود بر شما و سپاس از حضورتان | |
|
سپاس دوست گرامی خوشحالم که دلسروده را خواندید درود بر شما | |
|
درود بر شما دوست گرامی و سپاس از حضورتان | |
|
درود بر شما خانم دهقانی و یا شادی نازنین مهرتان را را سپاس دلشادم از حضور صمیمی شما خوشحالم که هستید با مهربانی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته غمگین و زیبا بود