دوشنبه ۵ آذر
قربانیِ راهِ دوست شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۲۱ شماره ثبت ۱۱۸۳۸۰
بازدید : ۳۳۰ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
قربانیِ راهِ دوست
یه ترکش آمد و،
سر را دزدیدم ومخفی اش نمودم
حالاچگونه ضجه کنم ؟
یا بخندم ؟
حالا بی سر چه کنم ؟
شعری که معلم گفت به من ،
از بَرَش کُن
ز بَر نکردم
حالا یک درختم اما ،
بی بَر چه کنم ؟
پَرم ریخته ازشکنجه ها ،
دراین ظلمتِ ظلم
نمیدانم حتی پروازم کجاست !
حالا بی پَر چه کنم ؟
ظالم مرا انداخته به باستیلی که ،
حتی پاستیل هم درآن رواج ندارد
درین سیاهچاله ی تاریک ،
بی پنجره و در چه کنم ؟
بهر ظالم خیر خواستم ،
نتیجه اینچنین شده
باید کمی شرّ شوم برایش
آخر درمقابل ظلم ، بی شرّ چه کنم ؟
درمقابلش ،
بدون استعدادِ یغماییِ آن بادِ ایاز و،
باد صرصر چه کنم ؟
باید خود را ، قربانی کنم به راهِ دوست
ازاین بهترچه کنم ؟
بهتر ازاین نیست ، به یقین هرچه کنم
بهمن بیدقی 1401/12/16
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاسگزام از لطف شما سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام آقای کاظمی نیک بزرگوار سپاسگزام از لطف شما سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام آقای آزاد بزرگوار راستش نمیدونم شاد باشید | |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاسگزام از لطف شما سلامت باشید و شادمان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود