پنجشنبه ۱۳ دی
|
آخرین اشعار ناب اسد زارعی
|
زارعی جان تو اشعار زمستانی نگو
از پیامد های فقر و نابسامانی نگو
شعر می خواهی بگویی ، از گل وبلبل بگو
از سرشک کودک کار و خیابانی نگو
لیلی و فرهاد و چت ، مضمون خوبی میشود
از فراوانی طلاق و جرم و زندانی نگو
از قد موزون یار و از لب خوش طعم زید
هر چه می خواهی بگو از رنج انسانی نگو
محفل گرم غزل جای دل و دلداده گیست
از ریا و دزدی و جهل و پریشانی نگو
بر لب ساحل نشین و قهقه وچهچه بزن
از گرفتاران این دریای طوفانی نگو
ظلم و ظالم را تحمل کن بگو تقدیر ماست
از ستم های ریاکاران شیطانی نگو
پا نکن در کفش دزدان عزیز و محترم
ها ، شتر دیدی، ندیدی ، هر چه می دانی نگو
چشم و گوشت را ببند و ژشت خوش بینی بگیر
گفته باشم ، دیگر از این وضع بحرانی نگو.
اسدزارعی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار بجا ومبین مشکلات جامعه بود