چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
بیدار شوعزیزم!
نمی شود خوابید
در بستر جنون و قساوت
کنار تیغ
نمی شود پیکر پروانه را
در آتش دید
رنگ و ننگِ این تجارت را
چگونه نوع بشر
پاک می تواند کرد؟
زائل شد آدمیّت
خون ز دیده ها بارید
شمشیر های مدرن
چه وقیحانه!
دست و سرِ نخل های بی کس را
شبانه، روانۀ مرداب می کنند
فرصت برای حیا ته کشیده است
حتی برای زار زدن هم مجال نیست
درعمقِ جهلِ شرف سوزِ آدمی،
مهمان خاک و خون شده است،
چشمان کودکِ معصومِ بی پناه
چه فرق می کند کجا؟
کی ، چگونه ، با چه هدف؟
محصولِ سجدۀ چرکین دیوها
در صحن بتکدۀ خالی از خدا،
عبادتی است،
که عاقبتش جز سقوط نیست
وقتی حصارِ دخترِ حوّا
به دست یک
آدم نمای دشمن آدم شکسته شد،
ناقوسِ عشق، از نَفَس افتاد و لاله ها
محزون و شرمسار
مأیوس و اشکبار
پرپر شدند
بر دامنِ مناره های سرافکنده تا ابد
بیدار باش عزیزم!
نمی شود خوابید
وقتی که خشتِ خام،
بستر داماد و
خاک، ملحفۀ نوعروس هاست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا ومبین مشکلات جامعه بود