درختِ کائنات
وقتی از دنیای خود ، رخت می بست ،
با خود عهد می بست ،
که لبخدد زند بر مرگ
همچو افتادنِ یک برگ
چونکه اینگونه رفتن ، اثری بود ز تهور
بهترین تَرک
او بدستِ خالقش ،
اثری بود هنری
با بهترین حک
او بدستِ خالقش ،
آینه ای شده بود ، بی لک
او آنقدر به رفتارش صفا داشت ،
که هیچکس نمیکرد ، او را ازکنارِخویشتن دک
حتی نمیکرد به او شک
اویی که نکرد هیچگاه ، به خالقش شک
یه روزی یک سگ ،
بسمتش حمله ای کرد
او برزمین افتاد
نتیجه اش شکستن بود در اندام و در فک
دردش آنچنان بود ، که ناآرامی بر وجودش بارید
انگاری که به تنبان ، افتاده است صد کک
انگار که درونِ اُتولی ،
تصادف کرده است بدونِ اِیربَک
افتاده بود مجروح ، در بیابانی ، تک
آنکس که بسمتش حمله کرد ،
نبود جز یک عصبانی ، استعاره بود سگ
مرورِ کودکی تا به کنون ،
فقط یک ثانیه وقت برد
چسبید به درختِ کائنات ، سبز و تازه
عمری دوباره بود ، ولی اینبار تا همیشه ،
برای آن برگ
بهمن بیدقی 1401/11/22
ولادت علمدار و سقای دشت کربلا،حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز مبارک باد.