سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      نامه ای برای، رفتگانِ خاموش

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۵۵ شماره ثبت ۱۱۷۳۷۹
        بازدید : ۱۳۶   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      نامه ای برای، رفتگانِ خاموش
       
      من هنوز اسیرم ، درین ورطه ی خاموش
      درین خانه ی چارگوش
      دگر پولم نمیرسد به آبگوشت
      دگر سهمیه ‌بندی کرده ام حرفِ خود را
      رسانم کمتر حرفم را به هر گوش
      با اینهمه فالگوش ،
      با اینهمه گرگ و، روباهِ ویلان ،
      منم بسانِ خرگوش
      به دستم قلمی ست و قلمویی
      نویسم واژه ها را
      کشم نقشهایی منقوش
      هنر ازآن طرق ،
      میریزد یکریز، برکاغذ و بر بوم
      چه حالِ خوشی ست این ، کاغذِ مرقوم
      قلب است و صدای شوق و بوم بوم
      گاه که سردم میشود ، به خود گویم :
      که اینجا جای لرز نیست
      تو چکار داری چه فصلی ست ،
      ژاکتِ پشمینه ات را زود می پوش
      مدتهاست اسیرِ خانه ام ،
      من همیشه میچپم تووش
      تعجب میکنم ازجمله آنانی که یکریزصبح تا شام ،
      به فکر بندگی کردن برای زشتیِ دنیای خویشند
      ولیکن بهرِبندگیِ الله ، گریزان
      مشاهده شان یادآورَد این یادِ مرا ،
      به حمله های وحشیانه ی عقاب و آن غوش
      روزی یه مال دوست ، میهمانم شده بود ،
      وقتیکه داشت میرفت به من گفت :
      بعد از منبرها که رفتی ، پس آنهمه مال پرستی ام کوش ؟
      با آنهمه یکریزِ جنب و جوش ؟
      خودم با اینهمه ، ذهنِ پُرجوش ،
      تمامِ لحظه هایم پُر از شوق است ،
      پُر ز بیخوابی و ازهوش
      بی آنکه به جایی برسم ،
      روزی نیم ساعت ،
      دوکیلومتر راه میروم به روی تردمیل ام
      همین نیم ساعته هست برای روزِ تازه ام ،
      تمامِ جنب و جوش
      درین ایامِ تنها ،
      ساده کرده‌ام کارهای خود را ،
      دراین صبحِ دل انگیز
      چای کیسه ای ست و، من و نان و پنیری
      بهمراهِ یه لیوان ، آبِ جوش
      متلک هایی گاه ،
      میبارد از فضول هایی برمن
      مرا خوانند کم هوش
      به آنهایی که وصله میزنند یکریز برمن ،
      گویم کم هوش بد نیست ،
      بهتر از فردی ست بی هوش
      گاه سرانگشتان بی حس میشود
      فکرکنم که سکته ناقصی کردم ،
      درمیانه ی دریای خواب ، دوش
      اندامی که میلرزد ز سرما ،
      اغلب یک دلیل دارد
      لحافش نیست بر رووش
      گاهی از بهرِ تنوع ، با همه بی کلاسی ام ،
      میروم حوالیِ شوش
      تازگیها راستی ،
      آنهمه خاطراتِ من کوش ؟
      آنهمه داستانهای ساده ،
      که با مِیل ، ساعتها بدون خستگی ،
      به نَقّالیِ نَقال درکنارِ چایِ تلخ و نُقلی شیرین ،
      فرو میرفت در گوش
      دنیا کنون برایم ، فیلی شده ست اما ،
      ازآن نمیترسم
      او را میخوانمش به ، مقابله با قدرتِ خویش ،
      چه غلطهای زیادی !
      از سوی منِ موش
      نفهمیدم هنوز، چرا میترسد یک فیل از موش
      شب که میشود ، می چسبد دمنوش
      پیری است دیگر
      چه میشود کرد ؟
      اینهم اوقاتی ست ،
      باید طی شود آرام و خاموش
      چقدر خوابم گرفته
      دراز که میکشم ،
      میرود ازفکرِ پُرسؤالِ من هوش
       
      بهمن بیدقی 1401/10/17
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      سید هادی محمدی
      جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ ۱۹:۴۶
      خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۳۰
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۳۳
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و پر معنی است
      مبین مشکلات جامعه خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۵۲
      با سلام و عرض ادب استاد بزرگوار
      سپاسی دریایی از الطاف دریایی تان
      شاد باشید و سلامت
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۵۰
      خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ ۰۱:۳۰
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      5