دست در دست هم شبی در باغ زوزه ای سر کشید تا آفاق
زوزه می گفت با غم و زاری گوش کن زوزه گر که بیداری
این صدای شغال بد بخت است زندگی مردن است وبس سخت است
شب شغالان گرسنه می خوابند معده خالی همیشه بی تابند
گوسپندی قدیم اگر می مرد لاشه اش را شغال هم می خورد
چند روزی به لاشه خوش بودیم فربه بودیم ومرغ کش بودیم
گوسفندان چرا نمی میرند یا تب برفکی نمی گیرند
واقعا واکسن اثر دارد یا که چوپان دگر خبر دارد
حس کند گر که بره می میرد میکشد پول گوشت می گیرد
ما شغالان ز گوشت بگذشتیم چشم خود را به بره ها بستیم
لا اقل استخوان به ما بدهید زخم این معده را شفا بدهید
استخوانها به آسیا بردید آرد کردید و بعد هم خوردید
کشف کردید کلیسیم دارد آهن و منگنیزیوم دارد
روده ی بره را نموده سوسیس به شغال هم بده کمی تو خسیس
یاد دارم که در شغال آباد که کنون رفته نام آن از یاد
بسکه همبرکر وسوسیس خوردند در چهل سالگی همه مردند
پر شده از کلوسترول خونت قند و چربی فتاده بر جونت
از چهل بگذری دگر پیری چربی و قند و اوره می گیری
جد پاکت که آبگوشت می خورد تا نمی کشتنش مگر میمرد
ما که مردیم فکر خود می باش جای فست فود حمله کن بر آش
زوزه هامان چو وز و وز شده است نسل ما نیز منقرض شده است