جمعه ۲ آذر
زیبایی باران شعری از بهروز دارابی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۴۳ شماره ثبت ۱۱۶۷۸۰
بازدید : ۱۳۵ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب بهروز دارابی
|
تو را چون آخرین
دیدار بوسیدم
به رویای تو باز
دیوانه وار
امشب خندیدم
رها بودی ، جدا بودی
پناه امن یک تنهائی ویران
و من راهی شدم دیگر
به سوی شهر چشمانت
برای دیدن زیبائی باران
بهروز دارابی
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود استاد عزیز مهربانوی جان ممنونم از توجه خوب شما بر سایه آرامش بمانید و بر دل شعر زندگی بنشینید 🙏🌹🌹🦋
سرو حیات عمر من ریشه به آب نزد اگر تو کینه ای به دل نگیر دلهره ای دگر نشو
خسته شده از انتظار ، سایه به تو نداد اگر عشق زبان کودکیست بهانه ای دگر نشو
بهروز دارابی | |
|
سلام و درود استاد عزیز مهربانوی واژه ها سپاسگزاری میکنم از حضور و توجه خوب شما
بر مهر زندگی بنشینید الهی 🙏🌹🌹🦋 | |
|
سلام و درود استاد عزیزم جناب استکی ممنون از بذل توجه شما پایدار و سرافراز باشید الهی 🙏🌹🌹🦋 | |
|
سلام و درود استاد عزیز جناب محمدی ممنونم از حضور زیبای شما همواره بر مدار مهربانی بمانید الهی 🙏🌹🌹🦋
تو را می شناسم تو همرنگ دنیای منی تو نزدیک تر از هر عبادت به من تو امروز و فردای منی تو را می شناسم صدای نفسهای تو امنیت تو اسم عبور در شب حادثه تو احساسی ترین حس خوب تو آرام فردای منی تمامی من دلهره تو تا وسعت بیکران پر شکوه تو همرنگ دنیای منی صدای قدمهای تو ، آرزو همان حرمت معجزه تو دلگرمی بودنی تو همبند زندان منی همان زندان غرورم به من همان واژه ی سادگی تو زیباترین خاطره تو بویِ نم کوچه ها دلیل دعاهای من تو جاری تر از خون من تو فرهنگ زیبای منی
بهروز دارابی | |
|
سلام و درود استاد عزیز جناب احسانی فر ممنون از لطف توجه شما سرور گرامی بر قرار مهر بمانید و بر فراز محبوبیت 🙏🌹🌹🦋 | |
|
سلام و درود استاد عزیزم مهربانوی جان ممنونم از توجه شما بر دل شعر زندگی بنشینید الهی 🙏🌹🌹🦋
نگو دیر است نگو این کوچه دلگیر است که این بن بست تاریکی به بند زندگی گیر است
زمین و آسمان آرام شب از شعر خدا لبریز چراغ اختران با عشق زنجیر است
شب و چشمان تو زیبا صدای گریه ها ، آرام تمام لحظه های زندگی با عشق درگیر است
بهروز دارابی | |
|
سلام و درود جناب ایوری عزیز استاد خوبم ممنونم از سخاوت طبع شما سر افراز و پایدار باشید الهی 🙏🌹🌹🌹🦋
صبر هم غمزده زده با شرم اشک میریزد پشت این صورت خسته تعارف به لب میریزد
درد در گوشه سینه دامن گیر است ای دریغ آخر این کوچه به شب میریزد
بهروز دارابی | |
|
سلام و درود استاد عزیز ممنون از توجه شما بر قرار مهر بمانید 🙏🌹🌹🦋 تقدیری شکسته رویای روزگار مرا چشمی برهم زده صبر و قرار مرا نگاهم که میکند تازه میشوم در دست گرفته ساده اختیار مرا
بهروز دارابی | |
|
سلام و درود ادیب گرامی راحیل عزیز ممنون از توجه شما بر مدار مهربانی بمانید و بر دل شعر زندگی بنشینید 🙏🌹🌹🦋
دیدار من و تو راهی فردا می شد خسته ای و غمزده باز تنها می شد
مثل کافر شده ایم در نگه خاص و عوام عشق ما سوژه ی شهر تماشا میشد
کاش یکشب برویم سرزده از خاطر شهر یا که با عاشقی ما به نوعی مدارا میشد
بهروز دارابی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود