درود بر جناب ایوری عزیز و فرهیخته
سپاس از حضور و نظر سبزتان
کاملا با دیدگاهتان موافقم. در آن تعریف هم به این تعبیر اشاره کردم:
هنوز شعر نباشد تا خوانندگانی
بخوانند و بگردند شوریده و هیجانی
به عبارتی شعر باید تاثیر چشمگیری بر دل و احساس و عاطفه داشته باشد. این به نظر من مهم ترین شرط شعریت اثر است که در قلمرو کنش و واکنش مخاطبان است و سازوکار دقیق تاثیر احساسی اثر هنری از جمله شعر بر مخاطبان هنوز مبهم است...
خلاصه حرفم این است فرای همه این بحث ها و جزوه ها و نقدها و ... نهایتا شاعر هوشمند شعرش را می برد به میان مردمش و به هر ترفندی آنان را در معرض خوانش و شنیدن اثرش قرار می دهد تا ببیند چه واکنش احساسی نشان می دهند. آن وقت در خلوتش باید تصمیم بگیرد شاعر خواهد شد یا نخواهد شد...
یک تعریف سطحی و عامیانه (و احتمالا درست ولی ناقص) هم از شاعر، تقدیم به شما و میهمانان صفحه:
شعرهایم مردم را می خنداند و می گریاند پس من شاعرم.
حضور پربرکتتان معمولا مایه حرکت روان قلمم می شود. بی نهایت سپاسگزارم.
آن بیت در مورد تنبور هم جالب بود. ممنون
در پناه خدای مهربان، پاینده بمانید و همواره ناب بسرایید.
قلم زرینتان ماندگار
برقرار باشید و سبز