دگرگونی بنیادی کجا و شورش خوکان
چه میفهمد ز فهم انقلابی مغز هالوها
برای آنکه آزادی نقاب از چهره اندازد!
برون انداختند از روسری ها دسته جاروها!
مگر از زن چه میفهمند بیماران افیونی
بجز عریان شدن ها یا پریشان گشتن موها
ز بربرها ندارد اینچنین یادی تواریخی
به نام زندگی قداره آوردید و چاقوها
به استدلال و منطق چون سلاح از دستتان افتاد
دفاعی شد سراپاتان شبیه بوی راسوها
ندارد منطقی جز خشم و خونخواری به زیبائی
نگاه تنگ خفاشان به وقت دیدن قوها
به خونریزی و خونبازی چه مشهورند و مأنوسند
تحصن های قاتل ها تجمع های زالوها
بیانیه شعار و شعر و موسیقی مبارز شد
میان سیل شبنامه فراخوان های ترسوها
اگر پرسیده گردد ذوفنون ها را مآخذ ها
چه باشد مأخذی جز قال کردن ها و قالوها
چه فکری کرده اید آخر شما که اول راهید
طویله مانده در شوق براندازی یابوها
چو دزدی ساده خواهید این بنای سخت حاصل را
بگیرید اندکی درس از ریاضت های هندوها
میان انقلاب و ترس و خیسی های پی در پی
چه جمعی میتوان کرد ای شبیه درد زائوها!
نفهمیدید نادان ها که وقت مستی کشتار
زمانی میشود برپا عدالت ها ترازوها
زمانی که چو کفتاران به آهوها نظر کردید
نترسیدید کفتاران ز نفرین های آهوها؟
شما را روسیاه و روسفیدانند جانی ها
سبک تر از شما باشد جنایت های مائو ها
شما را یاور است آری جهانی از ستمکاران
جهانی را که گردن میزند شمشیر زانوها
جهان غارت شد از سمت حرامی های یک درصد
هیولاها و پر روها به ما گفتند لولوها!
تمام این تقلاها براندازی خورشید است
برای منبع نور این تقلاهاست سوسوها