همدلی آن عشق پاک و پایدار
مینماید خَلق را امّیدوار
همدلی گر گُل کند در زندگی
عشق یابد رویش و پایندگی
همدلی بهجت دهد دل را که هست
در همه احوال کارِ حق پرست
همدلی گر گُل کند در گوشه ای
آدمیت را فزاید توشه ای
همدلی آرام جان اولیاست
همدلی سُکّان کِشتی بقاست
کوهِ نورِ همدلی آلِ عباست
ریشه ی این کوه دُختِ مصطفی است
انبیا را همدلی همراز کرد
روحشان در یک جهت پرواز کرد
انبیا از یک قَدَح نوشیده اند
بیخود از خود گشته و جوشیده اند
کربلا را همدلی احیا نمود
خُطبه ی زینب طِلِسمش را گُشود
کربلا را همدلی آغاز کرد
حق پذیران را بحَق همراز کرد
همدلی در کربلا غوغا نمود
همدلی تاریخ را احیا نمود
بیمه کرده همدلی کشتیِ نوح
همدلی یاری کند پَرهای روح
ای زمان را پیشوا صاحب زمان
همدلان را یک جهت کن در جهان
همدلی سُلطان کند این جمع را
ماهِ تابان می کند این شَمع را
چون طِلسم تفرقه بشکستنی است
همدلی را رشته نابگسَستنی است
همدلی آئینه ی اهلِ هنر
می نمایاند بد و نیکِ بشر
همدلی خود میوه ی آب بقاست
همدلی ز آثارِ دستِ کبریاست
گُل کند از همدلی خار کویر
می کند همراه هم آهو و شیر
انبیا را همدلی پیروز کرد
مهرشان شمع جهان افروز کرد
هر زمان که همدلی رفت از جهان
ظلم گیرد دست فتنه بی امان
خادمین همدلان مهربان
همدلی شد سنگر صاحب زمان
ریشه های همدلی یک رشته شد
تا نهال آدمیت هشته شد
همدلی پل می زند بین قلوب
فاصله کم می شود با کار خوب
محو حق گشتن ولایت آورد
قُرب حق دست شفاعت آورد
ای دوای دردها صاحب زمان
الامان و الامان و الامان
همدلی بُستان نماید شوره زار
شاد گرداند ضمیر حال زار
همدلی بنیان کار انبیاست
ز انبیا هیچ اختلافی بر نخواست
همدلی ها خِشت را آئینه کرد
بار غم بزدود و دل بی کینه کرد
همدلی اصل امامت را نهاد
همدلی باب ارادت را گشاد
میوه ی یکتا پرستی همدلی است
این ثمر اندیشه زا و عاقلی است
عدل اصلی از اصول مذهب است
همدلان را گوهری در مکتب است
ظالمین هم وقت ظلم دیگران
عدل می جویند از اهل جهان
شاعر محمد علی کیوانفر (کیوان )
حکیمانه و زیبا بود