دوشنبه ۳ دی
برف اندوه شعری از سجاد فرهمند
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۹ آذر ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶ شماره ثبت ۱۱۵۳۶۲
بازدید : ۱۲۸ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب سجاد فرهمند
|
عزیزان قلــــب من تنهاست امشب
سکوتی محض هم برپاست امشب
قدیما، عاشقی ،دیدار آن ســــال
عجب لب های او زیباست امشب
هوایی سرد و چشـــــــمانی ستمگر
غمی سنگین و جان فرساست امشب
لبانــت منجـــــمد از بوسه بـــــازی
جوابی قلب من می خواست امشب
زمانی برف هایی ساده با عشـــق
ولی آن برف ها رؤیاست امــشب
دو رنگی، یار دیگر،خنــده ای تلخ
جدایی عشق من پیداست امشب
صدا اینجــــا فقط آهنگ برفست
چه آهنگی که غم افـــزاست امشب
زمستان قـــاتلی در مـــرگ پایـــیز
شکایت ها از این دنیاست امـشب
گلم بی جان و سرما بس کشندست
چه تلخ از عمر گل می کاست امشب
نه خورشیدی ،نه گرمــایی، نه نوری
خوشی مخصوص شب بوهاست امشب
دگـر آتـــش ندارد جـــســـم و جـــانی
رهی تاریک و ناپــــیداست امشـــــب
عزیزم خاطراتت زود بگــــذشــــت
غمت در دفتـــــرم خواناست امشب
دگر دیــدی نیـــــامد برف شـــــادی؟
غمی سنگین که در اجراســت امشب
خوشی، شادی از اینجا کوچ کردست
گلم! رویش چه بی معناســـــت امشب
کســی شـــوقی ندارد تــا بخـــــندد
لبی پر غـــــم فقط پیــــداست امشب
چه طولانی و سرماییـــست دلگیــــر
گمانم باعثـــش یلداســـــت امشـــب
سراسر نبض دل از عـــشق خالــــی
دلم مجنون یک لیلاست امشـــــب
هوایی ســـرد، ساعـــت های پایان
اقاقی خسته و رسواســـــت امشب
گذرگاهی که باریکست و پــــر برف
و شاید آخر دنـیاســــت امـــــشب
دکتر سجاد فرهمند
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و غمگین بود