چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
از یک قلم لرزان، در بوم غزل خوانی
پاشید غمی سنگین، بر صفحۀ پایانی
یک منظرۀ کهنه، از شامِ پر از حسرت
یک خاطرۀ سرریز، از خاطرِ بارانی
خرناسۀ خرسی در، سردابۀ متروکی
پیچید چه طوماری، از گوهر انسانی
تنهایی و تاریکی، در بطنِ دگردیسی
طوفان بداقبالی، در حال رجزخوانی
باد، عربده کِش بود و هنگامهٔ کفتاران
شومینۀ خاموش و، خاکستر بی نانی
احساس صداهایی، آغشته به ناپاکی
آثار لگدهایی، ناخوانده به مهمانی
در بیشۀ آزادی، یک دهکده بدمستی
قانونِ حرامی ها، تیغی به هراسانی
یک ماهِ درخشنده، وامانده و افتاده
بر دوش شبی تیره، در بستر نادانی
با هجمۀ طوفان و، یکدنگی باران
شب مانده و ایوانی، در پنجۀ ویرانی
رقّاصی خفّاش و، تشویش کبوترها
برجسته ترین نقشِ، دیوار پریشانی
در خونِ قلم، شاعر، غلتید و پشیمان شد
مختومه شد آن رؤیا، با زنگ پشیمانی
با خطّ و سه تا نقطه، آخر کنم این قصه
چون بیش اگر گویم، آرام نمی مانی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود