اوضاع بر وفقِ مُراده ؟
دوستم ازمن پرسید :
اوضاع بر وفقِ مُراده ؟
گفتم می بینی که ،
قربونش بشم ،
اعصابها همه مثل فولاده !
فحش و ناسزا همه ش ،
روی زبونا و اُوراده
فقط این وسط ، شیطونه که خوشحاله
که صاحبِ اینهمه اولاده
همه دُورِشیطون جمع شدن بجای دُورِ الله
مثل بُراده
نفوسِ ضالّه فعلاً ، سواره اند و،
ماها ، همه پیاده
گرچه گاهی یه دعایی ، یه ثنایی می آد و میره
اثرش ، به اندازه ی مالیدنِ قدری پُماده
مثلِ اینست که شهر بدستِ کفرباشه ، تو را دِه
فکرمیکنم ایمان رُو چیزخورِش کردند
اما نمیدونم که چه چیزی را کفر، به او خورانده
چونکه باز نمازگزاران کم شدند
انگار قرصش را میخورند
یکی قرصشو به من داد و گفت :
به ایمان بخورانش
گفتم منو قاطیِ ماجرا نکن ، شما ده
فعلاً دنیای کنونی ، روی مخ ام است
مثل زِبری های زغنبوت وارِ سُنباده
اما تا دلت بخواد ،
درحول وحوالی مان سگ هست
انواع و اقسام
با قلاده ، بی قلاده
حالا همه اینها را سرجمع اش کن
تو به من بگو :
آیا این اوضاع ، بر وفقِ مُراده ؟
بهمن بیدقی 1401/8/27
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود