جمعه ۲ آذر
شرحه شرحه مسیح شعری از حسن رسولی
از دفتر رسولی در حسن نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۵۸ شماره ثبت ۱۱۴۷۲۰
بازدید : ۷۲۹ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب حسن رسولی
|
شرحه شرحه مسیح
مرا ببین در آستانه شلاق زمان
من مسیحی مانده بر صلیب ایرانم
می رانم
چون دود سیگاری بر حلقم
نه طناب داری بر گلویم
جبر قلب قلم
کشیده است من+برِ درد
من زبان را چگونه به دندان بگیرم
که این قدر بی تاثیر و معیوب مانده
زبان اگر زبان فریاد است
کرگوش ها را شنوا
شفا می دهد
آه که هنوز ایستاده ام چشم در چشم تاراج زمان
که کودکانم را میان سال ها
میان سال
در میان حسرت دیدار آرزوها
دفن کرده است
من هر روز هزاران آرزو می بینم بر صلیب
دخترکان زنده بگور
برخیز هدایتم کن
برخیز از گور زنده بگور خود
این صلیب را بشکن
بر این نهیب
مرا در آستانه تکرار شلاق زمان ببین
مسیح مرا آزاد کن
من تمام مرده ها را باز زنده می کنم
دمی با من بنشین بساز عشق
از گورها هزاران لاله بر می افشانم
از جمع کران تا خاوران
جمع ماران
من هیچ جایی را آتش نمی زنم
من بوسه می افشانم
بوسه افشانم
من سلاحم شرف است
خود را نمی فروشم
و همین وافی کافی،اکسیر من است
بر زنده بگورهای خویش
عزیزانم ایستاده ام
من ارتشی زنده بگور دارم
که زمان بر خاستن شان نزدیک است
من مسیح زمانه ام
صلیب را می شکنم
مرده ها را زنده می کنم
به این نهیب
مرا بر آستان گور خود ببین
برخیز تو نمرده ای!
خدای زنده بگور من...
شعری از مجموعه رسولی پاکدل
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و مبین مشکلات جامعه بود